گنجور

شمارهٔ ۹۰

باز این چه فتنه‌ای‌ست که در ما فکنده‌ای
بازم در آتش غم و سودا فکنده‌ای
آوازهٔ فراق درافکنده‌ای وز آن
در شهر شور و فتنه و غوغا فکنده‌ای
وصلی که رونقش به ثریّا رسیده بود
در خاکش از چه روی به عمدا فکنده‌ای
تا سایهٔ خود از سرِ ما برگرفته‌ای
در پای غم چو سایه‌ام از پا فکنده‌ای
تا راز خود چو حلقه درافکندمت به گوش
در هر دهان حدیث خود و ما فکنده‌ای
عاشق‌تری ز بنده که از عشق روی خویش
بر آینه نظر به تماشا فکنده‌ای
بر روی خویش شیفته‌ای تا بر آینه
نور جمال آن رخ زیبا فکنده‌ای
منگر به روی خود که به رشکم ز روی تو
بر خویشتن نظر به چه یارا فکنده‌ای؟
گفتی شبی به لطف که بوسی ببخشمت
خود گفته‌ای و باز تقاضا فکنده‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز این چه فتنه‌ای‌ست که در ما فکنده‌ای
بازم در آتش غم و سودا فکنده‌ای
هوش مصنوعی: این چه آشوبی است که در وجود ما به وجود آورده‌ای؟ دوباره ما را در آتش غم و اندوه فرو برده‌ای.
آوازهٔ فراق درافکنده‌ای وز آن
در شهر شور و فتنه و غوغا فکنده‌ای
هوش مصنوعی: تو نام و یاد جدایی را در دل‌ها منتشر کرده‌ای و این یاد باعث ایجاد هیجان و آشفتگی در شهر شده است.
وصلی که رونقش به ثریّا رسیده بود
در خاکش از چه روی به عمدا فکنده‌ای
هوش مصنوعی: چرا به عمد، گلی که سرسبزی‌اش به اوج زیبایی رسیده بود، در خاک و زمین انداخته‌ای؟
تا سایهٔ خود از سرِ ما برگرفته‌ای
در پای غم چو سایه‌ام از پا فکنده‌ای
هوش مصنوعی: وقتی که در برابر سردی و غم، خود را محافظت کرده‌ای، من هم از بیان دردها و غم‌هایم کنار رفته‌ام.
تا راز خود چو حلقه درافکندمت به گوش
در هر دهان حدیث خود و ما فکنده‌ای
هوش مصنوعی: تا وقتی که رازهایم را مانند حلقه‌ای به گردنت بیفکنم، در هر مکانی و در هر گفتگویی از من و رازهایم سخن خواهید گفت.
عاشق‌تری ز بنده که از عشق روی خویش
بر آینه نظر به تماشا فکنده‌ای
هوش مصنوعی: تو از من که غلام تو هستم، عاشق‌تری؛ زیرا که تو از عشق به خود، نگاهی به آینه انداخته‌ای و خود را تماشا کرده‌ای.
بر روی خویش شیفته‌ای تا بر آینه
نور جمال آن رخ زیبا فکنده‌ای
هوش مصنوعی: شخصی عاشق و شیفته زیبایی خود شده و به سبب آن، در آینه نگاه می‌کند تا نور و زیبایی چهره‌اش را ببیند.
منگر به روی خود که به رشکم ز روی تو
بر خویشتن نظر به چه یارا فکنده‌ای؟
هوش مصنوعی: به چهره‌ات نگاه نکن، چون به خاطر زیبایی‌ات من هم به خودم نظری نمی‌اندازم و کاش می‌دانستی که چقدر تحت تأثیر نگاه تو هستم.
گفتی شبی به لطف که بوسی ببخشمت
خود گفته‌ای و باز تقاضا فکنده‌ای
هوش مصنوعی: تو گفتی شبی که به مهربانی، بوسه‌ای به من خواهی بخشید، اما حالا خودت دوباره از من چیزی خواسته‌ای.