گنجور

شمارهٔ ۸۹

بیا بیا که شدم درغم تو سودائی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهائی
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بی طاقتم ز شیدائی
مرو مرو چه سبب زود زود می بروی
بگو بگو که چرا دیر دیر می آئی
بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآسائی
نفس نفس زده‌ام ناله ها ز فرقت تو
زمان زمان شده‌ام در غم تو سودائی
مجو مجو پس ازین زینهار راه فراق
مکن مکن که کشد کار من به رسوائی
برو برو که چه خوش می‌روی به شیوه‌گری
بچم بچم که چه خوش می‌چمی به رعنائی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا بیا که شدم درغم تو سودائی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهائی
هوش مصنوعی: بیا و به دیدنم بیا، چون به خاطر غم تو دیوانه شده‌ام. بیا که از تنهایی به ستوه آمده‌ام و دیگر طاقت ندارم.
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بی طاقتم ز شیدائی
هوش مصنوعی: عجب، عجب! چقدر تعجب‌آور است که برای پاسخ به سوال من بیرون آمدی. نگاه کن، چقدر بی‌تاب و هیجان‌زده‌ام از عشق و عشق‌ورزی.
مرو مرو چه سبب زود زود می بروی
بگو بگو که چرا دیر دیر می آئی
هوش مصنوعی: چرا مرتب می‌روی و زود برمی‌گردی؟ بفرما بگو که چرا دیر به خانه می‌رسی؟
بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآسائی
هوش مصنوعی: بیا و هدیه‌ای که برای من آورده‌ای را نشان بده، و بنشین تا کمی استراحت کنی و آرامش پیدا کنی.
نفس نفس زده‌ام ناله ها ز فرقت تو
زمان زمان شده‌ام در غم تو سودائی
هوش مصنوعی: با هر نفس، ناله‌هایی از دوری تو سر می‌زنم و به خاطر غم تو به شدت دچار افسردگی و پریشانی شده‌ام.
مجو مجو پس ازین زینهار راه فراق
مکن مکن که کشد کار من به رسوائی
هوش مصنوعی: دیگر از جدایی تلاش نکن، چرا که این کار مرا به رسوایی می‌کشاند.
برو برو که چه خوش می‌روی به شیوه‌گری
بچم بچم که چه خوش می‌چمی به رعنائی
هوش مصنوعی: برو، برو که چقدر زیبا حرکت می‌کنی، مثل یک هنرمند. بچم، بچم که چقدر خوب در زیبایی غرق شده‌ای.