گنجور

شمارهٔ ۸۶

گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
از ناز و جفا هم نکنی یک سرِ مو کم
وز نالهٔ من در تو نگیرد سرِ موئی
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
تن‌کاسته و انگشت‌نما از همه روئی
یعنی تو مه چاردهی از همه وجهی
من بی تو مه یک‌شبه‌ام از همه سوئی
با عشق تو مردی نکند یاد ز جفتی
وز حسن تو یک زن نبرد طاعت شوئی
تا آب جمال تو روان گشت نبرده‌ست
یک تشنه درست از لب جوی تو سبوئی
تا چشمهٔ نوش تو عیان شد نرسیده‌ست
یک جرعهٔ کام از لب آزی به گلوئی
اشک و جگر سوخته در عشق گرفتند
با لعل لب و مشک سر زلف تو خویی
وامروز به اقبال لب و زلف تو هر یک
از رنگ به رنگی شد و از بوی به بوئی
با جور تو کس پای ندارد به جز از من
ناید مه دی کار چناری ز کدوئی
بر رغم مرا سفله و ناکس چه گزینی
آخر چو منی را چه کشی بهر چون اوئی؟
ناجنسی ازین جنس نیاید ز حریفی
زشتی بدینسان نکند هیچ نکوئی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
هوش مصنوعی: اگر با تو سخن بگویم، حتی به اندازهٔ یک تار مو، و از ظلم و ستم تو شکایت کنم، در هر جا و مکانی به تو اشاره می‌کنم.
از ناز و جفا هم نکنی یک سرِ مو کم
وز نالهٔ من در تو نگیرد سرِ موئی
هوش مصنوعی: اگر به زحمت و بی‌محلی هم که بکنی، ذره‌ای از محبتت کم نخواهد شد و صدای ناله‌ام به تو تاثیری نخواهد داشت.
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
تن‌کاسته و انگشت‌نما از همه روئی
هوش مصنوعی: در زیبایی تو همه چیز جمع شده و من نیز در این میان چونان موجودی هستم که خود را کم کرده‌ام و در برابر نگاه‌ها جلب توجه می‌کنم.
یعنی تو مه چاردهی از همه وجهی
من بی تو مه یک‌شبه‌ام از همه سوئی
هوش مصنوعی: تو مانند ماه کامل هستی که تمام زیبایی‌ها را در بر دارد، اما من بدون تو همچون ماهی هستم که تنها یک شب در آسمان می‌درخشد و به طرق مختلف دچار کمبود نور و زیبایی می‌شوم.
با عشق تو مردی نکند یاد ز جفتی
وز حسن تو یک زن نبرد طاعت شوئی
هوش مصنوعی: با عشق تو هیچ مردی به یاد کسی دیگری نمی‌افتد و هیچ زنی نمی‌تواند زیبایی تو را با هیچ اطاعتی مقایسه کند.
تا آب جمال تو روان گشت نبرده‌ست
یک تشنه درست از لب جوی تو سبوئی
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو به جریان افتاد، هیچ تشنه‌ای نتوانسته است که به طور کامل از لب جوی تو سیراب شود.
تا چشمهٔ نوش تو عیان شد نرسیده‌ست
یک جرعهٔ کام از لب آزی به گلوئی
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشمه شادابی تو مشخص نشده، حتی یک جرعه از لذت آن به کسی نرسیده است.
اشک و جگر سوخته در عشق گرفتند
با لعل لب و مشک سر زلف تو خویی
هوش مصنوعی: در عشق، درد و رنج فراوانی را متحمل شدند و در عوض، زیبایی‌های لبان تو و عطر موهایت را به یاد دارند.
وامروز به اقبال لب و زلف تو هر یک
از رنگ به رنگی شد و از بوی به بوئی
هوش مصنوعی: امروز به خاطر خوش‌شانسی خودم، لب و موهای تو هر کدام به رنگ و بویی متفاوت درآمده‌اند.
با جور تو کس پای ندارد به جز از من
ناید مه دی کار چناری ز کدوئی
هوش مصنوعی: با ظالمتی که تو به خرج می‌دهی، هیچ‌کس جز من نمی‌تواند طاقت بیاورد. کار تو مانند آن است که چنار در دل کدو جوانه بزند.
بر رغم مرا سفله و ناکس چه گزینی
آخر چو منی را چه کشی بهر چون اوئی؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من انسان بی‌ارزش و پستی هستم، چرا باید تو با من رفتار خاصی داشته باشی؟ چه فایده‌ای برای تو دارد اگر با چنین کسی برخورد کنی؟
ناجنسی ازین جنس نیاید ز حریفی
زشتی بدینسان نکند هیچ نکوئی
هوش مصنوعی: از این نوع ناپاکی از کسی که زشت است، نیکی و خوبی نمی‌تواند سر بزند.