شمارهٔ ۸۳
چند بنیاد جگرخواری نهی
چند داغم بر دل از خواری نهی
بار هجران بر دلم خود بود و غم
بر سرش تا کی به سرباری نهی
خط زنگار تو عمرم برد و تو
تهمتی بر چرخ زنگاری نهی
هر زمان از بوی زلف عنبرین
منتی بر مشک تاتاری نهی
هر شب از نور رخ خورشیدوَش
تاج بر فرق شب تاری نهی
کی سر آن باشدت کز روی مهر
پای در راه وفاداری نهی
تیغ بر جانم به آسانی زنی
پای در چشمم به دشواری نهی
تا درآید نرگس مستت ز خواب
چند بر من رنج بیداری نهی
در نوا داری دلم را بینوا
وین ستم را نام دلداری نهی
صد رهم کشتی به بازی وانگهی
نام این بیداد عیّاری نهی
شمارهٔ ۸۲: باز این چه شور و فتنهست کاندر جهان فکندیشمارهٔ ۸۴: ای که به روی چون سمن رشک بهار و سوسنی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند بنیاد جگرخواری نهی
چند داغم بر دل از خواری نهی
هوش مصنوعی: چند بار باید به تو بگویم که دیگر قلبم را از درد و رنج نرنجانی؟ این همه عذاب و غم را از وجودم دور کن.
بار هجران بر دلم خود بود و غم
بر سرش تا کی به سرباری نهی
هوش مصنوعی: درد دل و غم جدایی همیشه بر من سنگینی میکند، تا کی میخواهی این بار سنگین را بر دوش من بگذاری؟
خط زنگار تو عمرم برد و تو
تهمتی بر چرخ زنگاری نهی
هوش مصنوعی: زخمی که از زیبایی تو به جانم نشسته، عمرم را به تباهی کشانده است، اما تو بر گردون زمان تهمتی میزنی که نمیدانی.
هر زمان از بوی زلف عنبرین
منتی بر مشک تاتاری نهی
هوش مصنوعی: هر بار که از عطر و بوی موی خوشم میگذری، این بوی خوش دلیلی بر فوقالعاده بودن من است.
هر شب از نور رخ خورشیدوَش
تاج بر فرق شب تاری نهی
هوش مصنوعی: هر شب، با تابش نور چهرهات، مانند تاجی بر سر شب تاریک میافزایی.
کی سر آن باشدت کز روی مهر
پای در راه وفاداری نهی
هوش مصنوعی: کی کسی میتواند بر سر وفاداری بایستد و به خاطر عشق و محبت، قدم در این مسیر بگذارد؟
تیغ بر جانم به آسانی زنی
پای در چشمم به دشواری نهی
هوش مصنوعی: با آرامش بر جانم ضربه میزنی، اما گذاشتن پای تو در چشمم کار سختی است.
تا درآید نرگس مستت ز خواب
چند بر من رنج بیداری نهی
هوش مصنوعی: تا وقتی که نرگس زیبای تو از خواب بیدار شود، چرا باید من در بیداری و رنج به سر ببرم؟
در نوا داری دلم را بینوا
وین ستم را نام دلداری نهی
هوش مصنوعی: دل من در حال نواختن است و بیچاره است، حالا این ستم را چگونه میتوان دلداری نامید؟
صد رهم کشتی به بازی وانگهی
نام این بیداد عیّاری نهی
هوش مصنوعی: من در اینجا سفرهای زیادی را تجربه کردهام و در نهایت این رفتار غیراخلاقی و ناشایست را نهی میکنم.