شمارهٔ ۸۰
ای دریغا گر شبی او را نهان بگرفتمی
یا دمی در خلوتش مست آنچنان بگرفتمی
گر شبی در کوی وصلِ آن صنم ره بردمی
از نشاط خرّمی ملک جهان بگرفتمی
پایگاهم از سپهر هفتمین برتر بدی
گر سر آن طرّهٔ عنبرفشان بگرفتمی
ور ز کار رفتنِ دلدار آگه بودمی
راه گردون را به فریاد و فغان بگرفتمی
ور ز حال عزم آن دلبر خبر دادندمی
بر سر راه سفر او را عنان بگرفتمی
ور کسی گفتی که با یارت بخواهد رفت دل
با وی آن سرگشته را هم در زمان بگرفتمی
کاشکی من راه سوی کاروان دانستمی
تا دلم را در میان کاروان بگرفتمی
گر سر بنگاه رخت آن صنم بگشودمی
بس دل کم بوده را در آن میان بگرفتمی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دریغا گر شبی او را نهان بگرفتمی
یا دمی در خلوتش مست آنچنان بگرفتمی
هوش مصنوعی: ای کاش شبی او را در آرامش پنهان میکردم یا لحظهای در خلوتش به قدری غرق میشدم که فراموش میکردم هر چیز دیگری را.
گر شبی در کوی وصلِ آن صنم ره بردمی
از نشاط خرّمی ملک جهان بگرفتمی
هوش مصنوعی: اگر شبی در مسیر وصال آن معشوق قرار میگرفتم، از سر شادمانی و خوشحالی، میتوانستم تمام خوشبختی جهان را به دست آورم.
پایگاهم از سپهر هفتمین برتر بدی
گر سر آن طرّهٔ عنبرفشان بگرفتمی
هوش مصنوعی: من موقعیتی فراتر از آسمان هفتم دارم، اگر میتوانستم آن موهای خوشبو و زیبا را به تصرف خود درآورم.
ور ز کار رفتنِ دلدار آگه بودمی
راه گردون را به فریاد و فغان بگرفتمی
هوش مصنوعی: اگر میدانستم که دلبرم در کارش مشغول است، با فریاد و ناله، راه آسمان را میگرفتم.
ور ز حال عزم آن دلبر خبر دادندمی
بر سر راه سفر او را عنان بگرفتمی
هوش مصنوعی: اگر از حال آن دلبر باخبر شدم، بر سر راه سفرش او را متوقف کردم.
ور کسی گفتی که با یارت بخواهد رفت دل
با وی آن سرگشته را هم در زمان بگرفتمی
هوش مصنوعی: اگر کسی میگفت که با دوستش بخواهد برود، من هم دل آن سرگشته را در آن لحظه میگرفتم و نگه میداشتم.
کاشکی من راه سوی کاروان دانستمی
تا دلم را در میان کاروان بگرفتمی
هوش مصنوعی: ای کاش میدانستم چگونه میتوانم به سمت کاروان بروم تا بتوانم دل خود را در میان آنها بیابم و در جمعشان قرار دهم.
گر سر بنگاه رخت آن صنم بگشودمی
بس دل کم بوده را در آن میان بگرفتمی
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق بر فراز تکیهگاه خود، پردههای زیبایش را کنار میکشید، بسیار از دلهای آزرده را در آن لحظه در آغوش میگرفتم.