شمارهٔ ۷۸
ای صبرم از فراق تو بر باد دادهای
دل در بلای عشق تو گردن نهادهای
در شاهراه عشق تو دل بسته دیدهای
در بارگاه حسن تو جان هوش دادهای
در جنب نور روی تو خورشید ذرهای
بر عرصهٔ جمال رخت مه پیادهای
با چشم شوخ و چاه زنخدان سادهات
هم وهم کورچشمی و هم عقل سادهای
صبح از غم رخ تو گریبان دریدهای
شب پیش تار زلف تو گیسوگشادهای
گل در رکاب عارض تو غاشیهکشی
شمشاد پیش قد تو پا ایستادهای
در بزم عیش و خرمی از دست وصل تو
سازندهتر ز جام لبت نیست بادهای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صبرم از فراق تو بر باد دادهای
دل در بلای عشق تو گردن نهادهای
هوش مصنوعی: ای صبر من، فراق تو مرا به باد داده است و دل من به خاطر عشق تو جانش را فدای بلای آن کرده است.
در شاهراه عشق تو دل بسته دیدهای
در بارگاه حسن تو جان هوش دادهای
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، دل و جانم را تسلیم کردهام و در محضر زیبایی تو، تمام توجه و تمرکزم را از دست دادهام.
در جنب نور روی تو خورشید ذرهای
بر عرصهٔ جمال رخت مه پیادهای
هوش مصنوعی: در کنار نور چهرهٔ تو، خورشید به اندازهٔ یک ذره در عرصهٔ زیباییات همچون ماهی کوچک به نظر میرسد.
با چشم شوخ و چاه زنخدان سادهات
هم وهم کورچشمی و هم عقل سادهای
هوش مصنوعی: چشمان بازی تو و چال لب تو باعث شده که هم دلها را به اشتباه بیندازی و هم فکرهای ساده و بیپایه را جذب کنی.
صبح از غم رخ تو گریبان دریدهای
شب پیش تار زلف تو گیسوگشادهای
هوش مصنوعی: صبح که فرا رسیده، از غم چهرهات دست به دامن شدهام و شب قبل از شدت عشق تو، موهایم را به حالت افشان درآوردهام.
گل در رکاب عارض تو غاشیهکشی
شمشاد پیش قد تو پا ایستادهای
هوش مصنوعی: گل در کنار جمال تو خود را میآراید و شمشاد به خاطر قامت تو راست ایستاده است.
در بزم عیش و خرمی از دست وصل تو
سازندهتر ز جام لبت نیست بادهای
هوش مصنوعی: در جشن و شادی، هیچ چیزی برای خوشحالی و لذتبخشی به اندازه شراب لب تو وجود ندارد.