گنجور

شمارهٔ ۶۷

امید از وصل تو نتوان بریدن
کمان عشق تو نتوان کشیدن
مرا روزی شود وصل تو لیکن
ندانم کی به من خواهد رسیدن
یقینم کز چنان شیرین زبانی
جواب تلخ می باید شنیدن
روا نبود ز من جستن جدائی
خطا باشد ز تو دوری گزیدن
ازین سربازتر عاشق نیابی
ازین بیچاره سر وز تو بریدن
یکی بوسه بده گر می توانی
تن و جانی به یک بوسه خریدن
وفای تو زمن می نگسلد مهر
وصال تو زمن تا کی رمیدن
به دوری راضیم از تو که چشمم
ندارد طاقت روی تو دیدن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امید از وصل تو نتوان بریدن
کمان عشق تو نتوان کشیدن
هوش مصنوعی: امید به رسیدن به تو را نمی‌توان از دل برید و عشق تو را نمی‌توان مانند کمان رها کرد و شلیک نکرد.
مرا روزی شود وصل تو لیکن
ندانم کی به من خواهد رسیدن
هوش مصنوعی: یک روز به وصال تو خواهم رسید، اما نمی‌دانم این روز چه زمانی خواهد بود.
یقینم کز چنان شیرین زبانی
جواب تلخ می باید شنیدن
هوش مصنوعی: من به خوبی می‌دانم که از چنین سخنان شیرینی، باید انتظار شنیدن جواب‌های تلخ را داشته باشم.
روا نبود ز من جستن جدائی
خطا باشد ز تو دوری گزیدن
هوش مصنوعی: نباید از من جدا شدن را خواست، این دوری از تو خطاست.
ازین سربازتر عاشق نیابی
ازین بیچاره سر وز تو بریدن
هوش مصنوعی: از این عاشق سرسپرده‌تر نمی‌توانی پیدا کنی، او حتی حاضر است جانش را برای عشقش فدای تو کند.
یکی بوسه بده گر می توانی
تن و جانی به یک بوسه خریدن
هوش مصنوعی: اگر توانستی، یکی بوسه به من بده. با یک بوسه می‌توانم جان و تنم را خریداری کنم.
وفای تو زمن می نگسلد مهر
وصال تو زمن تا کی رمیدن
هوش مصنوعی: با وفای تو، من از عشق تو جدا نخواهم شد. تا چه زمانی می‌خواهی از من دوری کنی؟
به دوری راضیم از تو که چشمم
ندارد طاقت روی تو دیدن
هوش مصنوعی: من به دوری از تو راضی هستم، زیرا چشمانم تحمل دیدن روی تو را ندارند.