شمارهٔ ۵۶
تا کی من از فراق تو رنج و بلابرم
تا چند در هوای تو جور و جفا برم
بر من همه بلا ز دل مبتلا رسد
تا کی من این بلا ز دل مبتلا برم
هر شب ز سوز سینه به دوزخ مدد دهم
هر روز از آب دیده به دریا عطا برم
کس را ز غصه و غم من نیست آگهی
این قصه با که گویم و این غم کجا برم
بیداد تو رسید به جان داوری کجاست
تا پیش او ز غصه خود ماجرا برم
این قصه هم بدان کشد ار تو توئی که من
روزی تظلمی به در پادشا برم
از حد چوبگذرد ستمت ماجرای خویش
سوی جناب خسرو کشورگشا برم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی من از فراق تو رنج و بلابرم
تا چند در هوای تو جور و جفا برم
هوش مصنوعی: چقدر باید از دوری تو درد بکشم و عذاب را تحمل کنم؟ تا کی برای عشق و محبت تو این همه سختی را تحمل کنم؟
بر من همه بلا ز دل مبتلا رسد
تا کی من این بلا ز دل مبتلا برم
هوش مصنوعی: بر من هر مصیبت و آفتی پیش میآید، تا چه زمانی باید این درد و رنج را از دل بیرون برم؟
هر شب ز سوز سینه به دوزخ مدد دهم
هر روز از آب دیده به دریا عطا برم
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر درد و سوزی که دارم، کمکی به دوزخ میکنم و هر روز با اشکهایم، چیزی به دریا میدهم.
کس را ز غصه و غم من نیست آگهی
این قصه با که گویم و این غم کجا برم
هوش مصنوعی: هیچ کس از غم و اندوه من باخبر نیست. نمیدانم این داستان را با چه کسی در میان بگذارم و این غم را به کجا ببرم.
بیداد تو رسید به جان داوری کجاست
تا پیش او ز غصه خود ماجرا برم
هوش مصنوعی: ظلم و ستم تو به جان من رسیده است. کجاست کسی که بتواند در این مورد قضاوت کند و برای من از غم و اندوهی که دارم، شکایت کند؟
این قصه هم بدان کشد ار تو توئی که من
روزی تظلمی به در پادشا برم
هوش مصنوعی: این داستان به اینجا میرسد که اگر تو همان کسی باشی که باید باشی، من روزی به درگاه پادشاه شکایتی خواهم برد.
از حد چوبگذرد ستمت ماجرای خویش
سوی جناب خسرو کشورگشا برم
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که توسط تو بر من میرسد، فراتر میروم و داستان خود را به نزد خسرو، پادشاه بزرگ و کشورگشا، میبرم.