شمارهٔ ۵۵
ای زلف تو آشیانه دل
روی تو نگارخانه دل
مرغی ست غمت که نیست قوتش
جز آب سرشک و دانه دل
تیری که زشست عشقت آید
در نگذرد از نشانه دل
از آتش سینه سر بر آورد
از راه دهان زبانه دل
خونی که زدیده می تراود
بر می جهد از میانه دل
احوال دلم مپرس و می بین
خون بر در آستانه دل
از حسرت گوشه لبانت
این محنت بی کرانه دل
یکره لب لعل را بجنبان
تا برخیزد بهانه دل
خود با منت این دوگانگی چیست
ای مهر رخت یگانه دل
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زلف تو آشیانه دل
روی تو نگارخانه دل
هوش مصنوعی: گیسوان تو مانند آشیانهای برای دل من است و چهرهات چون نگارخانهای برای احساساتم.
مرغی ست غمت که نیست قوتش
جز آب سرشک و دانه دل
هوش مصنوعی: غم تو مانند پرندهای است که تنها به آب اشک و دانه دل نیاز دارد و بیشتر از اینها نمیتواند زندگی کند.
تیری که زشست عشقت آید
در نگذرد از نشانه دل
هوش مصنوعی: عشقی که به دل من آمده، مانند تیری است که به هدف خود میرسد و نمیتواند از نشانه دل بگذرد.
از آتش سینه سر بر آورد
از راه دهان زبانه دل
هوش مصنوعی: از دل سوزان و آتشین او، احساسات و بیتابیاش به زبانش میرسد و آنچه در درون دارد، به بیرون تراوش میکند.
خونی که زدیده می تراود
بر می جهد از میانه دل
هوش مصنوعی: خونی که از چشمها بیرون میآید، از دل به طرز زنده و پرجنبوجوشی بیرون میجهد.
احوال دلم مپرس و می بین
خون بر در آستانه دل
هوش مصنوعی: از احوال دلم نپرس و ببین که چطور خون در آستانه دل جاری است.
از حسرت گوشه لبانت
این محنت بی کرانه دل
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل دارم ناشی از آرزو و حسرتی است که به لبهای تو مربوط میشود.
یکره لب لعل را بجنبان
تا برخیزد بهانه دل
هوش مصنوعی: به لبهای زیبایت حرکت بده تا عشق و دلیل دل برخیزد.
خود با منت این دوگانگی چیست
ای مهر رخت یگانه دل
هوش مصنوعی: ای عشق تو که دل را به دو نیم کردهای، چه نیازی به این دوگانگی و جدایی وجود دارد؟