گنجور

شمارهٔ ۵۱

دلبرا بر کش نوا با ناله زارم بساز
چنگ در برگیر و آهنگی که من دارم بساز
از دل و جان سوی تو پیغام درد آورده ام
بی ملامت گوش کن چندانکه بگذارم بساز
یکشب از دیوانه ای بردار تکلیف و قلم
زان پس از زلف و مژه زنجیر و مسمارم بساز
گر کشم زنجیر زلفت نیک مجنونم مسوز
ور برم دستی به نارت نیک بیمارم بساز
گر شوم مسجد نشین زابروت محرابم بنه
ور سجود آرم ترا از طره زنارم بساز
بسکه در بیچارگی در ساختم با کار تو
وقتش آمد یاریئی کن چاره کارم بساز
ساختم با هجر دشوارت به سختی سالها
بیش ازین سختی مکن با کار دشوارم بساز
گریه چشمم هوا را گل بسازد بی شکی
ای گل باغ دلم با چشم دربارم بساز
گر بخندم بی جمالت پرده رازم بسوز
ور بگریم در غمت با گریه زارم بساز
کار و بارم عشق روی تست از راه صواب
گر خطا کارم بسوز و ور نکو کارم بساز
چشم تو خفته ست و من بیدار چو چشم فلک
یکزمان بیدار شو با چشم بیدارم بساز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبرا بر کش نوا با ناله زارم بساز
چنگ در برگیر و آهنگی که من دارم بساز
هوش مصنوعی: عزیزم، آواز دلنشینی را با ناله‌های غم‌انگیزم همراه کن. ساز را بردار و نغمه‌ای بساز که من در دل دارم.
از دل و جان سوی تو پیغام درد آورده ام
بی ملامت گوش کن چندانکه بگذارم بساز
هوش مصنوعی: از عمق دل و وجودم پیامی از رنج و درد به سوی تو آورده‌ام. بی‌هیچ خرده‌گیری، لطفاً گوش کن تا هر آنچه را که باید بگویم، بگویم.
یکشب از دیوانه ای بردار تکلیف و قلم
زان پس از زلف و مژه زنجیر و مسمارم بساز
هوش مصنوعی: یک شب از یک دیوانه کار و تکلیف بگیر و با قلمی از زلف و مژه‌اش برای من زنجیر و میخ بساز.
گر کشم زنجیر زلفت نیک مجنونم مسوز
ور برم دستی به نارت نیک بیمارم بساز
هوش مصنوعی: اگر زنجیر موهایت را بگیرم، خوب می‌دانم که مجنون می‌شوم. اگر هم دستی به آتش تو بزنم، خوب می‌دانم که باز هم به بیماری عشق مبتلا می‌شوم.
گر شوم مسجد نشین زابروت محرابم بنه
ور سجود آرم ترا از طره زنارم بساز
هوش مصنوعی: اگر به حالتی جاودانه در نماز بایستم و در محراب عبادت خود جا بگیرم، از زیبایی‌های تو به عنوان زینتی برای خود می‌سازم و با سر بر زمین می‌گذارم.
بسکه در بیچارگی در ساختم با کار تو
وقتش آمد یاریئی کن چاره کارم بساز
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلات و سختی‌هایی که به خاطر تو تحمل کرده‌ام، حالا وقتش رسیده که کمکی کنی و به حل مشکل من بپردازی.
ساختم با هجر دشوارت به سختی سالها
بیش ازین سختی مکن با کار دشوارم بساز
هوش مصنوعی: با دوری تو سال‌ها را به سختی گذراندم، پس دیگر مرا بیشتر از این آزمایش نکن و با این مشکل کنار بیاور.
گریه چشمم هوا را گل بسازد بی شکی
ای گل باغ دلم با چشم دربارم بساز
هوش مصنوعی: چشم من با اشک‌هایش بر دل طبیعت اثر می‌گذارد و به شکلی زیبا آن را می‌آراید. ای گل عزیزم که در باغ دلم روییده‌ای، با نگاه و احساسات من سازگار باش و هم‌نوا شو.
گر بخندم بی جمالت پرده رازم بسوز
ور بگریم در غمت با گریه زارم بساز
هوش مصنوعی: اگر به لبخند بیفتیم و از زیبایی تو خبری نباشد، راز قلبم را به آتش می‌کشم. و اگر در غم تو اشکی بریزم، اشک‌هایم را به دریای غم تبدیل می‌کنم.
کار و بارم عشق روی تست از راه صواب
گر خطا کارم بسوز و ور نکو کارم بساز
هوش مصنوعی: زندگی و کار من به عشق تو وابسته است. اگر در راه صحیحی قدم نگذارم و دچار اشتباه شوم، خوشحال می‌شوم که بر اساس آن عشق، دچار سختی و آسیب شوم، اما اگر همه چیز خوب پیش برود، امیدوارم که کارهایم به خوبی انجام شود.
چشم تو خفته ست و من بیدار چو چشم فلک
یکزمان بیدار شو با چشم بیدارم بساز
هوش مصنوعی: چشمان تو در خواب‌اند و من در بیداری هستم، مانند چشمان آسمان که در هنگام طلوع بیدار می‌شوند. پس بهتر است تو هم بیدار شوی تا بتوانیم با همدیگر کنار بیاییم.