گنجور

شمارهٔ ۴۹

نه جان در کار عشقت کردم آخر
نه مهرت را به جان پروردم آخر
جهانی غم به امید تو خوردم
نگوئی کی ز تو برخوردم آخر
گرفتم نیستم در خورد وصلت
بدین غم هم نه اندر خوردم آخر
گر از حال دلم آگاهیت نیست
قیاسی کن ز روی زردم آخر
اگر چون سگ مرا از در برانی
نه آنم کز درت برگردم آخر
ز بیم جان غم عشقت نگیرم
نه یکباره چنین نامردم آخر
مرا با تو خوش افتاد آشنائی
نه آئینی غریب آوردم آخر
همه عالم در این حالم شریکند
نه تنها من در این فن فردم آخر
بدادم دل نه چیزی بر دم الحق
شدم عاشق نه خونی کردم آخر
به درد هجر ازین بیشم مکش زار
که من خود کشته این دردم آخر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه جان در کار عشقت کردم آخر
نه مهرت را به جان پروردم آخر
هوش مصنوعی: من نه جانم را در عشق تو فدای کرده‌ام و نه محبتت را در دل نگه داشته‌ام.
جهانی غم به امید تو خوردم
نگوئی کی ز تو برخوردم آخر
هوش مصنوعی: من در جهانی پر از غم زندگی کرده‌ام و به امید تو به سر می‌برم، اما هیچ وقت نخواسته‌ای بگویی کی از تو بهره‌مند شدم.
گرفتم نیستم در خورد وصلت
بدین غم هم نه اندر خوردم آخر
هوش مصنوعی: من به خاطر این غم و اندوه نمی‌توانم به وصالت برسم و در حقیقت، این حال و روز من هم متناسب با عشق تو نیست.
گر از حال دلم آگاهیت نیست
قیاسی کن ز روی زردم آخر
هوش مصنوعی: اگر از احساسات من باخبری نداری، فقط به چهره‌ی زردم نگاهی بینداز و نتیجه‌گیری کن.
اگر چون سگ مرا از در برانی
نه آنم کز درت برگردم آخر
هوش مصنوعی: اگر مرا همچون یک سگ از در بیرون کنی، من آنقدر وابسته به تو هستم که هرگز از درت دور نمی‌شوم.
ز بیم جان غم عشقت نگیرم
نه یکباره چنین نامردم آخر
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از جانم، عشق تو را هرگز به راحتی فراموش نمی‌کنم. من اینقدر بی‌وفا نیستم که به آسانی پشت به عشق تو کنم.
مرا با تو خوش افتاد آشنائی
نه آئینی غریب آوردم آخر
هوش مصنوعی: به من با تو آشنا شدن خیلی خوشایند بود، نه اینکه آداب و رسوم عجیب و غریبی به همراه داشته باشد.
همه عالم در این حالم شریکند
نه تنها من در این فن فردم آخر
هوش مصنوعی: همه افراد در این وضعیت و احساس من سهیم هستند و من تنها کسی نیستم که در این زمینه منحصر به فرد هستم.
بدادم دل نه چیزی بر دم الحق
شدم عاشق نه خونی کردم آخر
هوش مصنوعی: من از دل و جان فریاد زدم و هیچ چیزی بر زبان نیاوردم، در حقیقت عاشق شدم و در این راه، خون خود را نریختم.
به درد هجر ازین بیشم مکش زار
که من خود کشته این دردم آخر
هوش مصنوعی: نگذار درد جدایی مرا بیش از این به زانو درآورد، چرا که من خود به خاطر این درد جان داده‌ام.