گنجور

شمارهٔ ۴۵

آخر ای باغ امیدم گل شادی به برآر
آخرای ای صبح نویدم شب هجران به سر آر
جان شیدا شده را جام مفرح درده
دل سودا زده را شربتی از گلشکر آر
خبری خوش ده و این آتش دلها بنشان
یک نفس تازه درآکام دلی چند برآر
ز حدیث سفر و وعده ملولیم ملول
وعده و عشوه مرا کشت حدیثی دگرآر
برسر راه عراق است دل بی خبرم
ای نسیم سحر از راه عراقم خبر آر
صبح کردار به مهر از ره مشرق درتاز
مژده مقدم میمون شه دادگرآر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخر ای باغ امیدم گل شادی به برآر
آخرای ای صبح نویدم شب هجران به سر آر
هوش مصنوعی: ای گل، امیدم را به شکوفایی برسان و ای صبح نویدبخش، شب اندوه و دوری را به پایان برسان.
جان شیدا شده را جام مفرح درده
دل سودا زده را شربتی از گلشکر آر
هوش مصنوعی: به دل شوریده و سرگشته‌ام، خوشی و نشاطی ببخش و به خاطر دلم که پر از غم و اندوه است، شربتی از شیرینی و گل به من عطا کن.
خبری خوش ده و این آتش دلها بنشان
یک نفس تازه درآکام دلی چند برآر
هوش مصنوعی: اخباری خوش و مسرت‌بخش بگو و آتش عشق و اشتیاق را در دل‌ها خاموش کن. لحظه‌ای آرامش به دل‌های پر از هیجان بده و دل‌های حتی چند نفر را شاد کن.
ز حدیث سفر و وعده ملولیم ملول
وعده و عشوه مرا کشت حدیثی دگرآر
هوش مصنوعی: از صحبت درباره سفر و وعده‌ها خسته شده‌ایم. وعده و شیطنت تو مرا به الموت انداخت. حرفی دیگر بزن.
برسر راه عراق است دل بی خبرم
ای نسیم سحر از راه عراقم خبر آر
هوش مصنوعی: دل غافل من در مسیر عراق قرار دارد، ای نسیم صبح، از راه عراق به من خبری بده.
صبح کردار به مهر از ره مشرق درتاز
مژده مقدم میمون شه دادگرآر
هوش مصنوعی: صبحی که با هدیه مهر آغاز می‌شود، از سمت مشرق می‌آید و ورود خوشایند پادشاه دادگر را نوید می‌دهد.