شمارهٔ ۴
در جهان دلشدهای نیست که غمخوار تو نیست
هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست
در همه روی زمین زندهدلی نتوان یافت
که به جان مردهٔ آن نرگس خونخوار تو نیست
تا به خوبی چو مه و مشتری آمد رویت
کیست آنکو به دل و روح، خریدار تو نیست
تا تو بر دست گرفتی ستم و خیرهکشی
هیچکس نیست که در عشق، گرفتار تو نیست
به جمال تو که دیدار ز من باز مگیر
که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست
یک مهی دولت گل گرچه به غایت تیز است
هم بدین رونق و این تیزی بازار تو نیست
سبزه پیرامن گل گرچه لطیف است ولیک
چون خط سبز تو بر روی چو گلنار تو نیست
نرگس و لاله به هم گرچه به غایت خوبند
هم بدان خوبی چشم تو و رخسار تو نیست
خال و زلف و لب تو مردفریبند ولیک
کس به مردافکنی طُرّهٔ طرّار تو نیست
گر تو را سرو نهم نام روا نبود از آنک
سرو را شیوه و شیرینی رفتار تو نیست
ماه را با رخ خوب تو برابر نکنم
زانکه مه را شکرافشانی گفتار تو نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در جهان دلشدهای نیست که غمخوار تو نیست
هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ دلی نیست که برای تو غمخور باشد و هیچکس نیست که به کار تو علاقهمند نباشد.
در همه روی زمین زندهدلی نتوان یافت
که به جان مردهٔ آن نرگس خونخوار تو نیست
هوش مصنوعی: در سراسر جهان، هیچ موجود زندهای را نمیتوان پیدا کرد که به اندازه من نسبت به آن نرگس زیبا و خطرناک تو احساس زندهدلی کند، حتی اگر جانش در حال حاضر مرده باشد.
تا به خوبی چو مه و مشتری آمد رویت
کیست آنکو به دل و روح، خریدار تو نیست
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهات به زیبایی ماه و سیاره مشتری درخشان شود، کیست که دل و جانش به دنبال تو نباشد؟
تا تو بر دست گرفتی ستم و خیرهکشی
هیچکس نیست که در عشق، گرفتار تو نیست
هوش مصنوعی: وقتی تو با ظلم و بیرحمیات در دلها نفوذ کردهای، هیچ کس نیست که در دام عشق تو نیفتاده باشد.
به جمال تو که دیدار ز من باز مگیر
که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست
هوش مصنوعی: به زیبایی تو، خواهش میکنم دیدارت را از من نگریز؛ چون من نمیتوانم تحمل نداشتن دیدار تو را داشته باشم.
یک مهی دولت گل گرچه به غایت تیز است
هم بدین رونق و این تیزی بازار تو نیست
هوش مصنوعی: یک ماهی که حتی در زیبایی و پررنگی خود هم بینظیر است، با تمام شگفتیها و جذابیتهایش، باز هم نمیتواند به رونق و تیزی بازار تو برسد.
سبزه پیرامن گل گرچه لطیف است ولیک
چون خط سبز تو بر روی چو گلنار تو نیست
هوش مصنوعی: سبزهای که دور گل را احاطه کرده لطیف و زیباست، اما به خوبی نمیتواند جای خط سبز تو را بر روی گلناری تو بگیرد.
نرگس و لاله به هم گرچه به غایت خوبند
هم بدان خوبی چشم تو و رخسار تو نیست
هوش مصنوعی: نرگس و لاله هر کدام زیباییهای خاص خود را دارند، اما زیبایی چشمان و چهره تو به هیچ کدامشان نمیرسد.
خال و زلف و لب تو مردفریبند ولیک
کس به مردافکنی طُرّهٔ طرّار تو نیست
هوش مصنوعی: زیباییهای ظاهری تو مثل خال و زلف و لب، همه فریبندهاند، اما هیچکس نمیتواند به اندازهی طرهی زیبا و منحصر به فرد تو جاذبه داشته باشد.
گر تو را سرو نهم نام روا نبود از آنک
سرو را شیوه و شیرینی رفتار تو نیست
هوش مصنوعی: اگر به تو لقب سرو بدهم، درست نیست؛ چون رفتار و ناز و طرز تو به زیبایی و شیرینی سرو نمیباشد.
ماه را با رخ خوب تو برابر نکنم
زانکه مه را شکرافشانی گفتار تو نیست
هوش مصنوعی: من هرگز ماه را با چهره زیبا و دلنشین تو مقایسه نمیکنم، زیرا زیبایی کلام و سخنان تو به اندازه افشاندن شکر از ماه درخشان و دلپذیر نیست.