گنجور

شمارهٔ ۳

تا نگویی که مرا بی تو شکیبایی هست
یا دل غمزده را طاقت تنهایی هست
نی مپندار که از دوری روی تو مرا
راحت زندگی و لذت برنایی هست
مکن اندیشه که تا دور شدی از چشمم
دیده را بی رخ زیبای تو بینایی هست
ناتوانم ز غمت تا که گمانی نبری
که مرا با غم هجر تو توانایی هست
دل و آرام و صبوری و شکیبایی نیست
غم و آشفتگی و محنت و شیدایی هست
خواندیم بی دل و رسوا و نگویم که نیم
هر چه گویی ز پریشانی و رسوایی هست
اندراین واقعه بر قول تو انکاری نیست
در من از عیب و هنر هر چه تو فرمایی هست
کس نگفته ست در آفاق که در عالم عشق
مثل من عاشق شوریده سودایی هست
کس نداده ست نشان از ختن و چین و چگل
که بتی چون تو به شیرینی و زیبایی هست
نشنیدیم که در باغ جهان شمشادی
راست چون قد لطیفت به دل آرایی هست
نتوان گفت که همچون پسر همگر نیز
طوطیئی در همه عالم به شکر خایی هست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا نگویی که مرا بی تو شکیبایی هست
یا دل غمزده را طاقت تنهایی هست
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگویی بدون تو می‌توانم صبر کنم یا اینکه دل غمگینم می‌تواند تنهایی را تحمل کند.
نی مپندار که از دوری روی تو مرا
راحت زندگی و لذت برنایی هست
هوش مصنوعی: نگاهی به دوری تو نکن، گمان نکن که این فاصله از تو باعث راحتی و لذتی در زندگی من شده است.
مکن اندیشه که تا دور شدی از چشمم
دیده را بی رخ زیبای تو بینایی هست
هوش مصنوعی: هرگز نپندار که وقتی از نظر من دور می‌شوی، بتوانم بی‌روی زیبای تو چیزی را ببینم.
ناتوانم ز غمت تا که گمانی نبری
که مرا با غم هجر تو توانایی هست
هوش مصنوعی: من از غم تو چنان ناتوانم که نخواهی گمان کرد که هنوز نیرویی در من برای تحمل این درد جدایی وجود دارد.
دل و آرام و صبوری و شکیبایی نیست
غم و آشفتگی و محنت و شیدایی هست
هوش مصنوعی: در دل، آرامش و صبوری وجود ندارد، بلکه غم، آشفتگی، درد و دیوانگی حاکم است.
خواندیم بی دل و رسوا و نگویم که نیم
هر چه گویی ز پریشانی و رسوایی هست
هوش مصنوعی: ما بدون دل و بی‌اجازه خواندیم و نمی‌خواهم بگویم که نیمی از آنچه می‌گویی به خاطر آشفتگی و شرمندگی است.
اندراین واقعه بر قول تو انکاری نیست
در من از عیب و هنر هر چه تو فرمایی هست
هوش مصنوعی: در این موضوع هیچ شکی نسبت به گفته تو وجود ندارد. در من از نواقص و خوبی‌ها هر آنچه تو بگویی وجود دارد.
کس نگفته ست در آفاق که در عالم عشق
مثل من عاشق شوریده سودایی هست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در دنیا نگفته است که در عشق، مانند من عاشق و بی‌تاب و دارای خیال‌های عجیب وجود دارد.
کس نداده ست نشان از ختن و چین و چگل
که بتی چون تو به شیرینی و زیبایی هست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نشانی از ختن و چین و چگل نداده که بتی به زیبایی و شیرینی تو وجود داشته باشد.
نشنیدیم که در باغ جهان شمشادی
راست چون قد لطیفت به دل آرایی هست
هوش مصنوعی: ما تا به حال در باغ هستی گل شادابی را ندیده‌ایم که به زیبایی قد و قامت تو در دل‌ها جا باز کند.
نتوان گفت که همچون پسر همگر نیز
طوطیئی در همه عالم به شکر خایی هست
هوش مصنوعی: نمی‌توان گفت که مانند پسر همگر، طوطی‌ای در تمام دنیا وجود دارد که به شیرینی سخن بگوید.