گنجور

شمارهٔ ۳۹

یا آن دل گم گشته به من باز رسانید
یا جان ز تن رفته به تن باز رسانید
یا جان بستانید زمن دیر مپائید
یا یار مرا زود به من باز رسانید
بی شمع رخش نور ندارد لگن دل
آن شمع چگل را به لگن باز رسانید
بی سرو قدش آب ندارد چمن جان
آن سرو روان را به چمن باز رسانید
بی یار نخواهم که ببینم وطنش را
آن راحت جان را به وطن باز رسانید
دانید که بی بت چه بود حال شمن را
کوشید که بت را به شمن باز رسانید
آن دانه در گم شد ازین چشم چو دریا
آن در ثمین را به عدن باز رسانید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا آن دل گم گشته به من باز رسانید
یا جان ز تن رفته به تن باز رسانید
هوش مصنوعی: یا آن دل گمشده‌ام را به من برگردان، یا جانم را که از بدن رفته به من برگردان.
یا جان بستانید زمن دیر مپائید
یا یار مرا زود به من باز رسانید
هوش مصنوعی: یا جانم را بگیرید و از من دور شوید، یا زود یارم را به من برگردانید.
بی شمع رخش نور ندارد لگن دل
آن شمع چگل را به لگن باز رسانید
هوش مصنوعی: بدون نور چهره‌ات، دل مثل یک لگن بی‌فایده است. آن شمع زیبایی، دل را به خود جذب می‌کند و به آن روشنی می‌بخشد.
بی سرو قدش آب ندارد چمن جان
آن سرو روان را به چمن باز رسانید
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او بی‌سر و قد است و نمی‌تواند درختان را سیراب کند، اما جان آن درخت زیبا را به چمن باز می‌گرداند.
بی یار نخواهم که ببینم وطنش را
آن راحت جان را به وطن باز رسانید
هوش مصنوعی: اگر یارم نباشد، حاضر نیستم وطنم را ببینم. آن آرامش روحی که مرا به وطن برگرداند، برایم اهمیت ندارد.
دانید که بی بت چه بود حال شمن را
کوشید که بت را به شمن باز رسانید
هوش مصنوعی: بدانید که حال شمن چه بوده است زمانی که تلاش کرده تا بتی را به شمن برگرداند.
آن دانه در گم شد ازین چشم چو دریا
آن در ثمین را به عدن باز رسانید
هوش مصنوعی: دانه‌ای که در این چشم گم شده، مانند دریا، آن در گرانبها را به بهشت بازگرداند.