گنجور

شمارهٔ ۳۲

خدای جز به توام کام دل روا مکناد
به جز هوای تو با جانم آشنا مکناد
گرم رها کند از حلق بند جان شاید
ز بند زلف تو حلق دلم رها مکناد
زمانه تا ز تن من جدا نگردد جان
ترا جدا زمن و من ز تو جدا مکناد
طبیب درد من دردمند بی دل را
به جز به داروی پیوند تو دوا مکناد
امیدهاست مرا از وفا و وعده تو
خلاف عهد تو امید من هبا مکناد
جدائیی که تو کردی گنه منه بر من
من آن نیم که جدایی کنم خدا مکناد
بلی دعای من این است روز و شب که خدای
ترا به درد دل ریش من جزا مکناد
نگویم آنکه به درد من ایزد اندر عشق
دل ترا چودل من کناد یا مکناد
دلم چو قامت تو راست در وفا یکتاست
غم فراق تو پشت دلم دو تا مکناد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدای جز به توام کام دل روا مکناد
به جز هوای تو با جانم آشنا مکناد
هوش مصنوعی: ای کسی که تنها تو خداوند منی، برای من هیچ چیزی جز رضایت و خوشدلی تو پذیرفتنی نیست. نمی‌خواهم هیچ ارتباط و احساسی جز عشق و محبت تو در وجودم باشد.
گرم رها کند از حلق بند جان شاید
ز بند زلف تو حلق دلم رها مکناد
هوش مصنوعی: شاید گرمای عشق تو بتواند مرا از قید و بندهای زندگی رها کند، اما دل من را از بند زلف تو رها نکن.
زمانه تا ز تن من جدا نگردد جان
ترا جدا زمن و من ز تو جدا مکناد
هوش مصنوعی: زمانی که زندگی و وجود من از دنیای اطراف جدا نشود، تو نیز هرگز از من جدا نخواهی شد و من را از خودت دور نکن.
طبیب درد من دردمند بی دل را
به جز به داروی پیوند تو دوا مکناد
هوش مصنوعی: پزشک درد من، تنها درمانگر بی‌دل و دردمند، جز از طریق پیوند عشق تو، نمی‌تواند کمکی به من کند.
امیدهاست مرا از وفا و وعده تو
خلاف عهد تو امید من هبا مکناد
هوش مصنوعی: امیدهایم به خاطر وفا و وعده‌ای است که به من داده‌ای. عهد و پیمان تو را شکسته‌اید، پس لطفاً امید من را با بی‌توجهی خراب نکنید.
جدائیی که تو کردی گنه منه بر من
من آن نیم که جدایی کنم خدا مکناد
هوش مصنوعی: جدایی‌ای که تو به وجود آوردی تقصیر من نیست. من کسی نیستم که بخواهم جدا شوم. خداوند از این کار دور باد.
بلی دعای من این است روز و شب که خدای
ترا به درد دل ریش من جزا مکناد
هوش مصنوعی: من دائماً دعا می‌کنم که خداوند به خاطر غم و درد دل من، بر تو جزا ندهد.
نگویم آنکه به درد من ایزد اندر عشق
دل ترا چودل من کناد یا مکناد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به بیان احساسات خود در مورد عشق و دل مشغولی‌اش می‌پردازد. او می‌گوید که نمی‌خواهد به کسی بگوید که آیا خداوند در عشق به درد او می‌خورد یا نه، و همچنین از اینکه دل محبوبش را به دل خودش پیوند بزند، صحبت می‌کند. به طور کلی، او در تلاش است تا درک کند که آیا عشقش مورد قبول و حقیقتی است یا خیر.
دلم چو قامت تو راست در وفا یکتاست
غم فراق تو پشت دلم دو تا مکناد
هوش مصنوعی: دل من مثل قامت تو در وفاداری راست و یکدست است، اما غم دوری تو را بر دوش خود حمل نکنم.