شمارهٔ ۳۱
بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود
به درد عمر شد و ناله مان کسی نشنود
نفس برید و دل از مهر همنفس نبرید
غنود بخت و دمی یار در برم نغنود
نداند آنچه مسلمان که سنگدل پریئی
به کافری دل مومین مومنی بر بود
به غمزه چشمان بر خون من نبخشاید
خدنگ و پیکان بر خون صید کی بخشود
ز تاب مهر سراسر تنم چو موی بکاست
که در تنش سر موئی ز مهر من نفزود
ز باغ وعده وصل رخش گلی نشکفت
که خار حادثه رخسار جان من نشخود
شکیب بود به امید عمر یکچندم
چو گشت مایه عمرم زیان شکیب چه سود
به وصل وخلوتم امید داد وبار نداد
به ناامیدیم این بار انتظار چه بود
به بوسی از لب او راضیم و آن بی رحم
به جان و دین و دل از ما نمی شود خشنود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود
به درد عمر شد و ناله مان کسی نشنود
هوش مصنوعی: ما در آتش عشق سوختیم و هیچ چیزی از ما برنخاست. درد و رنجهای زندگی همچون دودی در فضا پخش شدند و کسی صدای نالهی ما را نشنید.
نفس برید و دل از مهر همنفس نبرید
غنود بخت و دمی یار در برم نغنود
هوش مصنوعی: زندگی را با همدلی و عشق به همسفر خود بگذران و امید داشته باش که در لحظات شاد، یارت همیشه در کنارت باشد.
نداند آنچه مسلمان که سنگدل پریئی
به کافری دل مومین مومنی بر بود
هوش مصنوعی: آنچه یک مسلمان میداند، قلب سنگدل و بیرحمی دارند که دل مؤمن را به کفر میکشاند.
به غمزه چشمان بر خون من نبخشاید
خدنگ و پیکان بر خون صید کی بخشود
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و دلربای تو به خاطر غم و اندوه من رحم نمیکنند، همانطور که تیر و کمان هرگز بر خون شکارشان رحم نمیکنند.
ز تاب مهر سراسر تنم چو موی بکاست
که در تنش سر موئی ز مهر من نفزود
هوش مصنوعی: از حرارت و تاثیر آفتاب، تمام بدن من مانند موهای سرم میشود که در آن، هیچ موئی به عشق من افزوده نمیشود.
ز باغ وعده وصل رخش گلی نشکفت
که خار حادثه رخسار جان من نشخود
هوش مصنوعی: در باغ انتظار رسیدن به معشوق، گلی نیامد که بشکفد، چرا که مشکلات و سختیهای زندگی باعث تیرگی چهرهام شده است.
شکیب بود به امید عمر یکچندم
چو گشت مایه عمرم زیان شکیب چه سود
هوش مصنوعی: شکیبایی و صبر کردم به امید این که زندگیام چند سالی طول بکشد، اما حالا که عمرم رو به پایان است، صبر چه فایدهای دارد؟
به وصل وخلوتم امید داد وبار نداد
به ناامیدیم این بار انتظار چه بود
هوش مصنوعی: به من امید داد که به وصال و تنهاییام برسم، اما به ناامیدیام هیچ باری نداد. پس منتظر چه چیزی باید میبودم؟
به بوسی از لب او راضیم و آن بی رحم
به جان و دین و دل از ما نمی شود خشنود
هوش مصنوعی: ما از بوسهای که از لب او بیابیم راضی هستیم، اما آن بیرحم هرگز به جان، دین و دل ما راضی نمیشود.