گنجور

شمارهٔ ۲۱

اگر به صبر مرا با تو چاره باید کرد
دلم صبورتر از سنگ خاره باید کرد
و گر ز جور کند جامه پاره مظلومی
مرا ز جور تو صدجان نثاره باید کرد
تو جورهای نهان می کنی و ترسم از آن
که راز عشق توام آشکاره باید کرد
مرا به ترک تو گفتن ز دل اجازت نیست
نخست با دل ریش استخاره باید کرد
روامدار که با اینهمه امید مرا
ز دور در تو به حسرت نظاره باید کرد
چنین که بحر غمت را کرانه نیست پدید
ز غرقه گاه هلاکم کناره باید کرد
به یادگار رخت قبله ای به دست آرم
گرم پرستش ماه و ستاره باید کرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.