شمارهٔ ۱۸
نه چو رخت ماه سخنگو بود
نه چو قدت سرو سمن بو بود
سرو بنا از بر چشمم مرو
سرو همان به که بر جو بود
دیده زبالای تو جوید بلا
چو نشنیدم که بلا جو بود
بهر تو داریم سرشکی چو می
اشک ندیدیم که بر غو بود
لابه نماید دل خود رای من
تا رخ تو لاله خودرو بود
بر دل من ضربت مژگان تو
چون به مثل سوزن و ترغو بود
شمع نحیف توام و هر شبم
زاشک چو خون جامه ده تو بود
کهنه کهن تر شود و عشق تو
در دل من هر نفسی نو بود
پیش تو گر سوزم و پروانه وار
پیش توام بیش تکاپو بود
آهوی سیمینی و زآهو بری
خوی پلنگی ز تو آهو بود
از تو که سر تا قدمت نیکوئیست
زشتی کردار نه نیکو بود
خوی بد از یار نداند برید
یار به آنست که خوشخو بود
رنگ نو آموخته ای تا کرا
در خور نیرنگ تو نیرو بود
بسکه تظلم کنم از جور تو
پیش شه آنروز که یرغو بود
بی سخنی داد ده و داد دم
شاه سخندان و سخنگو بود
سعد ملک ذات که گر بر زمین
نفس فرشته طلبند او بود
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه چو رخت ماه سخنگو بود
نه چو قدت سرو سمن بو بود
هوش مصنوعی: نه مانند چهرهی ماه سخنگو هستی، نه مانند قامت سرو و سمن خوشبو.
سرو بنا از بر چشمم مرو
سرو همان به که بر جو بود
هوش مصنوعی: سرو زیبایانی که در جلوی چشمم است، بهتر است همان سرو باشد که در جوی آب قرار دارد.
دیده زبالای تو جوید بلا
چو نشنیدم که بلا جو بود
هوش مصنوعی: چشم من از زیباییهای تو در حیرت و شگفتی است و چون نشنیدم که بلایی برایم به وجود خواهد آمد، به همین خاطر دنبال آن میگردم.
بهر تو داریم سرشکی چو می
اشک ندیدیم که بر غو بود
هوش مصنوعی: برای تو داریم اشکی که مانند شراب است، چون اشکی ندیدیم که برانگیزانندهی شور و غوغا باشد.
لابه نماید دل خود رای من
تا رخ تو لاله خودرو بود
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو ریخته به چهرهات مانند لالهای است که در طبیعت روییده و آزاد است.
بر دل من ضربت مژگان تو
چون به مثل سوزن و ترغو بود
هوش مصنوعی: چشمانت مانند سوزن و ترغو بر دل من زخم میزند و اثرش عمیق است.
شمع نحیف توام و هر شبم
زاشک چو خون جامه ده تو بود
هوش مصنوعی: من شمعی ضعیف هستم و هر شب به خاطر اشکهایم، لباسهایم به رنگ خون در میآیند.
کهنه کهن تر شود و عشق تو
در دل من هر نفسی نو بود
هوش مصنوعی: هرچه زمان میگذرد و کهنهتر میشود، عشق تو در عمق وجودم همیشه تازگی و نو بودن را به همراه دارد.
پیش تو گر سوزم و پروانه وار
پیش توام بیش تکاپو بود
هوش مصنوعی: اگر در حضورت بسوزم و مانند پروانه به دور تو بچرخم، به این معناست که هیچ تلاشی بیشتر از این برای به دست آوردن محبت و توجه تو ندارم.
آهوی سیمینی و زآهو بری
خوی پلنگی ز تو آهو بود
هوش مصنوعی: تو مانند آهویی زیبا و نازکاندام هستی، و قدرت و دلیری تو همچون پلنگ است. در واقع، با وجود لطافت و زیباییات، از قدرت و شجاعت هم برخوردار هستی.
از تو که سر تا قدمت نیکوئیست
زشتی کردار نه نیکو بود
هوش مصنوعی: وجود تو که تماماً زیبایی و نیکی است، ناپسند و زشت بودن در عمل تو جایز نیست.
خوی بد از یار نداند برید
یار به آنست که خوشخو بود
هوش مصنوعی: دوستی که دارای رفتار نیکو است، به راحتی میتواند از خوی ناشایست دیگران دوری کند. در واقع، خوبی و خوشخلقی یک دوست، موجب میشود که انسان از بدیها فاصله بگیرد.
رنگ نو آموخته ای تا کرا
در خور نیرنگ تو نیرو بود
هوش مصنوعی: تو به دیگران یاد دادهای که چگونه به منظور فریب دادن تو رنگ و رو تبدیل کنند، زیرا کسی که درخور نیرنگ تو باشد، باید از مهارتهای خاصی برخوردار باشد.
بسکه تظلم کنم از جور تو
پیش شه آنروز که یرغو بود
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم تو، آن روز که داد من به گوش حاکم برسد، دیگر چقدر از من شکایت شده است.
بی سخنی داد ده و داد دم
شاه سخندان و سخنگو بود
هوش مصنوعی: بدون کلامی، داد و کمک را ارائه بده و سخنان شاه، که هم دانا و هم قولگو است، را بشنو.
سعد ملک ذات که گر بر زمین
نفس فرشته طلبند او بود
هوش مصنوعی: اگر فرشتگان روی زمین نیاز به نفسی دارند، آن نفس متعلق به سعد ملک است.