گنجور

شمارهٔ ۱۷

چو غنچه وقت سحر حلّه‌پوش می‌آید
نوای بلبل مستم به گوش می‌آید
گل از کرشمه‌گری سرخ‌روی می‌گردد
چو سرو بسته قبا سبزپوش می‌آید
به وقت صبح ز باد بهار پنداری
که بوی طبلهٔ عنبرفروش می‌آید
ز سوز ناله بلبل میان لاله و گل
چو لاله خون دل من به جوش می‌آید
دلم بنالد و از من خروش برخیزد
چو بلبلی به سحر در خروش می‌آید
چو عندلیب زند نای و لاله گیرد جام
در آن دمم هوس نای و نوش می‌آید
به بوی باد سحر کز دیار دوست وزد
دل رمیده من باز هوش می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.