گنجور

شمارهٔ ۱۲

غم عشق تو یکدمم کم نیست
مونسم بی رخ تو جز غم نیست
در تو یک جو وفا نماند و هنوز
عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست
در جهان تا غم تو پای نهاد
یک دل شاد خوار و خرم نیست
صبر با عشق من ندارد پای
عشق با صابری مسلم نیست
با تو گویم حکایت غم تو
که مرا جز تو یار و همدم نیست
به جوانی خوش از تو خرسندم
آفرین بر تو باد کآنهم نیست
چه شوی دشمنم چو دوست نئی
زخم باری مزن چون مرهم نیست
زین پسم غم به همدمی مفرست
که مرا آرزوی همدم نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم عشق تو یکدمم کم نیست
مونسم بی رخ تو جز غم نیست
هوش مصنوعی: غم عشق تو هر لحظه با من است و بدون چهره تو، جز غم چیزی ندارم.
در تو یک جو وفا نماند و هنوز
عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست
هوش مصنوعی: در تو هیچ نشانه‌ای از وفاداری باقی نمانده است و هنوز عشق تو کمتر از آنچه بدخواهانه است، از بین نرفته است.
در جهان تا غم تو پای نهاد
یک دل شاد خوار و خرم نیست
هوش مصنوعی: وقتی غم تو در این دنیا وارد شد، دیگر هیچ دلی شاد و خوشحال نخواهد بود.
صبر با عشق من ندارد پای
عشق با صابری مسلم نیست
هوش مصنوعی: صبر در مقابل عشق من ناتوان است و عشق بدون صبر نمی‌تواند واقعی باشد.
با تو گویم حکایت غم تو
که مرا جز تو یار و همدم نیست
هوش مصنوعی: من از غم تو برایت صحبت می‌کنم، چرا که جز تو هیچ دوست و همدمی ندارم.
به جوانی خوش از تو خرسندم
آفرین بر تو باد کآنهم نیست
هوش مصنوعی: من از خوشی جوانی تو راضی و شادمانم و بر تو درود می‌فرستم که این موضوع هم موجود نیست.
چه شوی دشمنم چو دوست نئی
زخم باری مزن چون مرهم نیست
هوش مصنوعی: اگر دوستی در کنارم نداشته باشی، دیگر چه فایده‌ای به دشمنی‌ات می‌رسد؟ زخم نزن، چون کسی نیست که به زخمی که زدی، مرهم بگذارد.
زین پسم غم به همدمی مفرست
که مرا آرزوی همدم نیست
هوش مصنوعی: از این به بعد غم و اندوه خود را به کسی نرسان، چون من دیگر آرزوی همراهی ندارم.