شمارهٔ ۵۳
اکنون که یافت دهر کهن خلعت نوی
نو گشت باغ و راغ ز تمثال مانوی
بلبل نوای باربدی برکشید و باز
بر کف نهاد لاله می و جام خسروی
در پهلوی چکاوک ترکی زبان نشست
قمری و برگرفت غزلهای پهلوی
ناگه درید پردهٔ عشاق فاخته
چون کرد در هوای چمن پرده را هوی
گیرد به فر شاه ریاحین به تازگی
بخت معاشران ز رحیق کهن نوی
در جام آبگینه نماید صفای می
چون در ضمیر صدر جهان فکر معنوی
دارای دین و داور ملت عماد دین
کز ذات اوست خمیهٔ اسلام مستوی
بی لاف معجزات نمودهست کلک او
در کار مملکت ید بیضای موسوی
آن مفتیای که چون قلمش پیشوا شود
زیبد روان چار امامش به پیروی
از جاه اوست منصب آصف صف نعال
وز جود او فسانهٔ طائیست منطوی
در بوستان جاه جلالت عجب گلیست
رویش به خندهناکی و طبعش به خوش خوی
ای مکر می که مایهٔ جودت وفا کند
گر در ضمان روزی خلق جهان شوی
طبع تو گنج حکمت و دریای دانش است
ذات تو مایهٔ کرم و اصل نیکوی
در بوستان دین شجری معدلت بری
بر آسمان ملک مهی شید پرتوی
دریادلا ز چارهٔ من نگذرد دلت
گر تو به قصهٔ منِ بیچاره بگروی
در خرمن امید من نادروده کشت
نه گندمی نمود مرا بخت و نه جوی
در چشم فتنه میل سهر میکشد عدو
ای چشم بخت تا تو در این کار نغنوی
وقتی چنین که مرکز گل را حیات داد
باد صبا ز معجز دمهای عیسوی
از عدل شاه و رحمت صاحب نه در خورد
در کنج انزوا من مظلوم منزوی
نسل بزرگ و فضل و هنر باشد ای شگفت
چون گشت فضل جرم و گنه نسل کسروی
ناکرده جرم من ز چه معفو نمیشود
آخر نه عذر خواه من بیگنه توی
یارب من از برای چه محبوس ماندهام
شاهی چنین رحیم و شفیعی چو تو قوی
تابنده گشت گوشهنشین فکر بکر او
همچون سخات پیشه گرفته است رهروی
بشنو به سمع لطف که در روزگار خویش
زین سان سخن ز مردم شیراز نشنوی
مهر تو باد در دل خلق جهان چنانک
عشق ایاز در دل محمود غزنوی
جز تخم نیکوی به جهان در نکاشتی
ار جو که هر چه کاشتهای زود بدروی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اکنون که یافت دهر کهن خلعت نوی
نو گشت باغ و راغ ز تمثال مانوی
هوش مصنوعی: اکنون که زمانه پی برده است، لباس نو و جدیدی به خود پوشیده است و باغ و دشت به واسطه تصویر زیبای خود شکوفا و سرسبز شدهاند.
بلبل نوای باربدی برکشید و باز
بر کف نهاد لاله می و جام خسروی
هوش مصنوعی: بلبل نغمهای زیبا و دلانگیز از باربد سر داد و سپس لاله، می و جامی از شراب پادشاهی را در دست گرفت.
در پهلوی چکاوک ترکی زبان نشست
قمری و برگرفت غزلهای پهلوی
هوش مصنوعی: چکاوک با لهجه ترکی نشسته و قمری آوازش را شنیده و اشعار زیبای زبان پهلوی را از او گرفته است.
ناگه درید پردهٔ عشاق فاخته
چون کرد در هوای چمن پرده را هوی
هوش مصنوعی: ناگهان پردهٔ پنهان عشق را پاره کرد و فاخته که در آرزوی گلزار بود، صدای خود را بلند کرد.
گیرد به فر شاه ریاحین به تازگی
بخت معاشران ز رحیق کهن نوی
هوش مصنوعی: به تازگی از چشمه زندگی و خوشبختی، طراوت و سرسبزی به وجود آمده است. بخت دوستان و همراهان از نوشیدنی قدیمی و شیرین پر شده است.
در جام آبگینه نماید صفای می
چون در ضمیر صدر جهان فکر معنوی
هوش مصنوعی: تصویر زیبای می در جام شیشهای، به روشنی و جلا بخشیدن به روح و دل میپردازد، همانطور که تفکر معنوی در دل انسان، جهان را روشن و زنده میکند.
دارای دین و داور ملت عماد دین
کز ذات اوست خمیهٔ اسلام مستوی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شخصیت برجسته و مهم در میان ملتها میپردازد که به عنوان نگهبان دین و معیار عدالت شناخته میشود. او نمایندهای از درستی و استقامت است که اساس اسلام را تشکیل میدهد و به عنوان پشتیبانی برای پیروان دین به شمار میرود.
بی لاف معجزات نمودهست کلک او
در کار مملکت ید بیضای موسوی
هوش مصنوعی: بدون اینکه ادعای خاصی بکند، قلم او در مدیریت کشور، معجزههایی شبیه به دست موسای کلیم را به نمایش گذاشته است.
آن مفتیای که چون قلمش پیشوا شود
زیبد روان چار امامش به پیروی
هوش مصنوعی: مفتی که زمانی که قلمش به عنوان پیشوا عمل کند، سزاوار است که روح چهار امام را به دنبال خود بیاورد.
از جاه اوست منصب آصف صف نعال
وز جود او فسانهٔ طائیست منطوی
هوش مصنوعی: منصب آصف به خاطر جاه و مقام اوست و داستان فداکاریهای طایی نیز به خاطر سخاوت و generosity اوست.
در بوستان جاه جلالت عجب گلیست
رویش به خندهناکی و طبعش به خوش خوی
هوش مصنوعی: در گلستان مقام و عظمت تو، گل عجیبی است که رویش با لبخند و منشاش با نرمی و خوشرویی همراه است.
ای مکر می که مایهٔ جودت وفا کند
گر در ضمان روزی خلق جهان شوی
هوش مصنوعی: ای حیلهگر، تو که موجب بخشش و سخاوتی، اگر روزی مجبور باشی به خاطر مردم جهان مجبور به وفا کردن شوی، بر این وفا پایبند باش.
طبع تو گنج حکمت و دریای دانش است
ذات تو مایهٔ کرم و اصل نیکوی
هوش مصنوعی: شخصیت و طبیعت تو پراز دانش و حکمت است و وجود تو منبع سخاوت و ویژگیهای نیکو میباشد.
در بوستان دین شجری معدلت بری
بر آسمان ملک مهی شید پرتوی
هوش مصنوعی: در باغ دین، درختی به نام عدل و انصاف رشد کرده است که بر روی آسمان پادشاهی، نوری مانند ماه درخشان است.
دریادلا ز چارهٔ من نگذرد دلت
گر تو به قصهٔ منِ بیچاره بگروی
هوش مصنوعی: دریا از راه چارهام نمیگذرد، اگر دل تو بر داستان غمانگیز من بگراید.
در خرمن امید من نادروده کشت
نه گندمی نمود مرا بخت و نه جوی
هوش مصنوعی: در مزرعهی آرزوهایم هیچ چیزی رشد نکرده است، نه خوشهای از گندم به من نشان داده شده و نه راهی برای دستیابی به آن.
در چشم فتنه میل سهر میکشد عدو
ای چشم بخت تا تو در این کار نغنوی
هوش مصنوعی: در نگاه دشمن، نشانهای از آشوب و طغیان وجود دارد. ای چشمان بخت! تو در این وضعیت خوشبختی و زیبایی خود را حفظ کن.
وقتی چنین که مرکز گل را حیات داد
باد صبا ز معجز دمهای عیسوی
هوش مصنوعی: وقتی که باد ملایم به گل زندگی میبخشد، مانند معجزه دمهای عیسی است که جان میدهد.
از عدل شاه و رحمت صاحب نه در خورد
در کنج انزوا من مظلوم منزوی
هوش مصنوعی: به خاطر انصاف پادشاه و محبت صاحب اختیار، من که در گوشهای تنها و مظلوم هستم، چیزی از این رحمت و عدالت نمیبرم.
نسل بزرگ و فضل و هنر باشد ای شگفت
چون گشت فضل جرم و گنه نسل کسروی
هوش مصنوعی: نسل بزرگ و با استعداد و هنرمند وجود دارد، اما چه عجیب که در این زمان، فضیلتها به جرم و گناه تبدیل شده و نسل کسروی به این وضعیت دچار شده است.
ناکرده جرم من ز چه معفو نمیشود
آخر نه عذر خواه من بیگنه توی
هوش مصنوعی: چرا با وجود اینکه من هیچ گناهی نکردهام، بخشوده نمیشوم؟ در حالی که تو هم از نظر من بیگناهی و عذرخواهی نمیکنی.
یارب من از برای چه محبوس ماندهام
شاهی چنین رحیم و شفیعی چو تو قوی
هوش مصنوعی: پروردگارا، چرا من در این قفس ماندهام در حالی که پادشاهی چون تو، مهربان و شفیق، در جهان وجود دارد؟
تابنده گشت گوشهنشین فکر بکر او
همچون سخات پیشه گرفته است رهروی
هوش مصنوعی: درخشش و روشنایی گوشهنشینی او مانند تواضع و سخاوتی است که در مسیر زندگی انتخاب کرده است.
بشنو به سمع لطف که در روزگار خویش
زین سان سخن ز مردم شیراز نشنوی
هوش مصنوعی: به دقت گوش کن که در زمان خودت، چنین سخنی از مردم شیراز نخواهی شنید.
مهر تو باد در دل خلق جهان چنانک
عشق ایاز در دل محمود غزنوی
هوش مصنوعی: محبت تو در دل انسانها مانند عشق ایاز در دل محمود غزنوی باشد.
جز تخم نیکوی به جهان در نکاشتی
ار جو که هر چه کاشتهای زود بدروی
هوش مصنوعی: اگر در زندگیات فقط نیکی بکاری، چونکه هر چیزی که بکاری، به سرعت نتیجهاش را خواهی دید.