گنجور

شمارهٔ ۳۴

جاءالشتاء و مل الدجی ظل
بالحب و الراح این التوسل
در خز به خرگه بامنقل و مل
این نکته یاد آر کالبرد یقبل
برف است ریزان در پای گلبن
زاغ است تازان بر جای بلبل
درحلق نخجیر آب است زنجیر
درگردن واک موج است چون غل
باز سپید است بر شاخساران
کز سیم دارد منقار و چنگل
در طرف بستان از لحن ودستان
وز شور مستان گرنیست غلغل
می نوش و بشنو هر یک دم ازنو
از بیشه غلغل وز شیشه قلقل
بردار کامی از عمر باقی
تا کی تهاون تا کی تغافل
مشنو که گردون راد است یا زفت
منگر که گیتی خار است یا گل
در زیر گردون ناید مسلم
جاه از تغیر مال از تبدل
گر گشت بی بر باغ از زمستان
برساز باغی با هر تجمل
از چهره لاله و ز غمزه نرگس
وز خط بنفشه وز زلف سنبل
بر گل پدید آر زان روی تشویر
بر سرو بشکن زان قد تمایل
ای چشم مستت عین تعدی
زلف چو شستت اصل تطاول
بربوی وصلت تا کی صبوری
با بار هجرت تا کی تحمل
فارحم سقامی یاذالترحم
وشف غرامی یا ذالتفضل

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جاءالشتاء و مل الدجی ظل
بالحب و الراح این التوسل
هوش مصنوعی: زمستان آمد و شب‌های تار در سایه عشق و آرامش پر شد. این کجا و آن کجا، گواه نیاز و دعای ماست.
در خز به خرگه بامنقل و مل
این نکته یاد آر کالبرد یقبل
هوش مصنوعی: در این بیت به نکته‌ای اشاره می‌شود که در زمان تغییرات و تحولات، انسان باید به یاد داشته باشد که چه چیزهایی در زندگی‌اش اهمیت دارند. در واقع، پیامی در مورد توجه به ارزش‌ها و آنچه که واقعاً مهم است، وجود دارد.
برف است ریزان در پای گلبن
زاغ است تازان بر جای بلبل
هوش مصنوعی: در زیر درختان گل، برف به آرامی می‌ریزد و زاغی که در حال پرواز است، در کنار بلبل نشسته است.
درحلق نخجیر آب است زنجیر
درگردن واک موج است چون غل
هوش مصنوعی: در این متن به حالتی اشاره شده که آب به مانند زنجیری در حلقه‌ای قرار دارد و وقتی که موج ایجاد می‌شود، این زنجیر به حرکت درمی‌آید. به طور کلی، تصویر از پیوستگی و حرکت آب و تاثیراتش بر اطرافش است.
باز سپید است بر شاخساران
کز سیم دارد منقار و چنگل
هوش مصنوعی: پرنده‌ای سفید بر روی درختان نشسته است که منقار و پاهایش از جنس نقره است.
در طرف بستان از لحن ودستان
وز شور مستان گرنیست غلغل
هوش مصنوعی: در گوشه‌ی باغ، صدای ساز و آواز و هیجان میهمانان به گوش می‌رسد و اگر صدای خوشی نباشد، زمین و زمان ساکت و بی‌تحرک خواهند بود.
می نوش و بشنو هر یک دم ازنو
از بیشه غلغل وز شیشه قلقل
هوش مصنوعی: هر لحظه از زندگی لذت ببر و نوشیدن را تجربه کن، صدای طبیعت را بشنو و از صدای جوی آب بهره‌مند شو.
بردار کامی از عمر باقی
تا کی تهاون تا کی تغافل
هوش مصنوعی: از زمان باقی‌مانده از عمر خود بهره‌برداری کن و دیگر تا کی به بی‌توجهی و سهل‌انگاری ادامه می‌دهی؟
مشنو که گردون راد است یا زفت
منگر که گیتی خار است یا گل
هوش مصنوعی: به حرف‌های دیگران گوش نده که زمانه چه حقیقتی دارد، و به اینکه دنیا پر از مشکلات و سختی‌هاست توجه نکن، بلکه زیبایی‌ها و گل‌ها را ببین.
در زیر گردون ناید مسلم
جاه از تغیر مال از تبدل
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، مقام و جایگاه انسان به خاطر تغییر ثروت و دارایی ثابت نمی‌ماند.
گر گشت بی بر باغ از زمستان
برساز باغی با هر تجمل
هوش مصنوعی: اگر در زمستان باغ بدون گل و سرسبز شد، باغی زیبا و مجلل بساز.
از چهره لاله و ز غمزه نرگس
وز خط بنفشه وز زلف سنبل
هوش مصنوعی: چهره لاله، نشان از زیبایی دارد و نگاه نرگس، پر از راز و شیطنت است. خط زیبای بنفشه و زلف سنبل نیز زیبایی و جذابیت خاصی را به تصویر می‌کشد.
بر گل پدید آر زان روی تشویر
بر سرو بشکن زان قد تمایل
هوش مصنوعی: بر گل جلوه‌ای بیفکن از آن چهره‌ات و بر سرو (درخت بلند) بشکن به خاطر آن قامت زیبا.
ای چشم مستت عین تعدی
زلف چو شستت اصل تطاول
هوش مصنوعی: ای چشمان زیبای تو، مانند زلف‌های خمار و پریشان‌ات، گویی نشان‌دهنده‌ی تعدی و بیرحمی است. شست و شویی که در آغوش این زیبایی است، اصل و بنای بلندی و درازی را به تصویر می‌کشد.
بربوی وصلت تا کی صبوری
با بار هجرت تا کی تحمل
هوش مصنوعی: چقدر دیگر باید به انتظار بمانم تا به وصالت برسم و چه مدت دیگر باید این بار سنگین جدایی را تحمل کنم؟
فارحم سقامی یاذالترحم
وشف غرامی یا ذالتفضل
هوش مصنوعی: دل من را به حال خود ببین، ای مهربان و رحم کننده، و عشق من را درمان کن، ای بخشنده و بزرگوار.