شمارهٔ ۳۱
خجسته بادا فصل ربیع و گردش سال
بر این خجسته لقا پادشاه فرخ فال
چراغ و چشم سلاطین و نور دیده ملک
فرشته خو عضدالدین شه ستوده خصال
سپهر مقدرت و قدر سعد بوبکر آن
که آفتاب جمال است و آسمان جلال
ورای آدمی و آدم است وبه ز ملک
بدین حدیث گواه است ایزد متعال
زهی به وقت ادا کرده جود وقت سجود
خهی به دست سخا داده مال همچو رمال
توئی که حضرت تو هست کعبه حاجات
توئی که درگه تو هست قبله آمال
ز رای روشن تو خورده مهر و مه تشویر
ز دست باذل تو کرده کان وبحر سئوال
به روز بزم چو دستت کند گهر باری
روان حاتم طی جوید از کف تو نوال
نماند در دل دریا و کان زر و گوهر
ز بسکه دشمن مال است شاه دشمن مال
گه عطا دل و دستت دو خاصیت دارند
به وقت آنکه گذاری وظایف آمال
از این بجوشد خون در دل خزاین و کان
وز آن برآید جان از تن دفاین و مال
به گاه رزم چو در برکشی تو جوشن کین
ز هیبت تو بلرزد روان رستم زال
ز تاب رمح تو گردد هوا پر از شعله
ز کوب گرز تو گردد زمین پر از زلزال
چو مرکب تو زند شیهه در صف هیجا
چو آب گردد خون مبارزان قتال
به هر خروش ز تن بگسلد دل دشمن
چنانکه بر شکم کوس می زنند دوال
کبوتریست مسافر خدنگ چار پرت
گرفته درسر منقار نامه آجال
معاشریست معربد حسام خونخوارت
که جرعه دانش بود بحر خون مالامال
سخن به کنه کمالت نمی رسد ورنه
به دولت تو مرا خاطری ست بس به کمال
زبان بنده ثنای تو کی تواند گفت
که مدحت تو برون است از بیان مقال
ز حرص مدح وثنای تو شد فراموشم
حدیث باغ و بهار و حکایت خط و خال
اگر چه قافیه شد خرج و تنگ شد میدان
ز عشق یاد کنم چند بیت وصف الحال
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خجسته بادا فصل ربیع و گردش سال
بر این خجسته لقا پادشاه فرخ فال
هوش مصنوعی: فصل بهار و سال جدید مبارک باد، و بر این دیدار خوشایند با پادشاه خوشبخت و خوششانس خوش باشیم.
چراغ و چشم سلاطین و نور دیده ملک
فرشته خو عضدالدین شه ستوده خصال
هوش مصنوعی: چراغ و چشم پادشاهان و نور دیده ملک، فرشتهای به نام عضدالدین، که صفات ستودهای دارد.
سپهر مقدرت و قدر سعد بوبکر آن
که آفتاب جمال است و آسمان جلال
هوش مصنوعی: آسمان قدرت و منزلت سعد بوبکر، کسی که مانند خورشید زیبایی و آسمانی است که جلال و عظمت دارد.
ورای آدمی و آدم است وبه ز ملک
بدین حدیث گواه است ایزد متعال
هوش مصنوعی: بالاتر از انسان و ویژگیهای او، پدیدهای است که شایستهتر از ملک و سلطنت به شمار میآید و این موضوع نشاندهندهی قدرت و عظمت خداوند متعال است.
زهی به وقت ادا کرده جود وقت سجود
خهی به دست سخا داده مال همچو رمال
هوش مصنوعی: در زمانی که دعا و عبادت میکنی، بخشش و generosity تو در اوج است. همچنین، ثروت و مال که با دست سخاوت تقسیم میکنی، مانند یک رمال خوش شانس است.
توئی که حضرت تو هست کعبه حاجات
توئی که درگه تو هست قبله آمال
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که تمامی خواستههایم به سوی توست و تویی که مکان مقدس و مورد نظر تمام امیدها و آرزوهایم به شمار میروی.
ز رای روشن تو خورده مهر و مه تشویر
ز دست باذل تو کرده کان وبحر سئوال
هوش مصنوعی: از فکر روشن تو، آفتاب و ماه تحت تأثیر قرار گرفتهاند و به خاطر دست بخشنده تو، زمین و دریا به سوال آمدهاند.
به روز بزم چو دستت کند گهر باری
روان حاتم طی جوید از کف تو نوال
هوش مصنوعی: وقتی در مهمانی و جشنها زیورآلات و مرواریدها بر دست تو میدرخشد، همچون حاتم طایی که در بخشندگی مشهور است، دیگران نیز از تو انتظار سخاوت و generosity دارند.
نماند در دل دریا و کان زر و گوهر
ز بسکه دشمن مال است شاه دشمن مال
هوش مصنوعی: در دل دریا و معادن طلا و جواهر چیزی باقی نمیماند، زیرا دشمنان همواره به دنبال ثروت هستند و مال را به عنوان دشمن تلقی میکنند.
گه عطا دل و دستت دو خاصیت دارند
به وقت آنکه گذاری وظایف آمال
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، دل و دستت ویژگیهای خاصی دارند که در زمان انجام وظایف و رسیدن به آرزوها، به کار میآیند.
از این بجوشد خون در دل خزاین و کان
وز آن برآید جان از تن دفاین و مال
هوش مصنوعی: از دل خزانهها و معادن، خون به جوش میآید و از آن، جان از بدنهای پنهان بیرون میآید و داراییها نمایان میشود.
به گاه رزم چو در برکشی تو جوشن کین
ز هیبت تو بلرزد روان رستم زال
هوش مصنوعی: در زمان نبرد، وقتی تو زره جنگی را بر تن میکنی، روح رستم زال به خاطر هیبت و قدرت تو میلرزد.
ز تاب رمح تو گردد هوا پر از شعله
ز کوب گرز تو گردد زمین پر از زلزال
هوش مصنوعی: از زیبایی چشمان تو، آسمان پر از آتش میشود و با ضربههای چکشی تو، زمین به لرزه در میآید.
چو مرکب تو زند شیهه در صف هیجا
چو آب گردد خون مبارزان قتال
هوش مصنوعی: وقتی اسب تو در جنگ نعره میکشد، مانند این است که خون جنگجویان به آب تبدیل میشود.
به هر خروش ز تن بگسلد دل دشمن
چنانکه بر شکم کوس می زنند دوال
هوش مصنوعی: هر بار که صدای دلانگیزی به گوش میرسد، دل دشمن از تن او جدا میشود، مانند کسی که بر شکمِ یک شخص دیگر ضربه میزند و او را به حرکت درمیآورد.
کبوتریست مسافر خدنگ چار پرت
گرفته درسر منقار نامه آجال
هوش مصنوعی: پرندهای است در حال سفر که تیرکی به چهار جهت را در نوک خود دارد و نامهای از آینده را به همراه میآورد.
معاشریست معربد حسام خونخوارت
که جرعه دانش بود بحر خون مالامال
هوش مصنوعی: دوستی است که مانند حسام خونخوار، بیرحم و خشن است. او مانند دریا پر از علم و آگاهی است که میتواند به شدت تاثیرگذار باشد.
سخن به کنه کمالت نمی رسد ورنه
به دولت تو مرا خاطری ست بس به کمال
هوش مصنوعی: سخن دربارهی نهایت کمال تو به عمق نمیرسد، اما به لطف و بزرگواری تو، من دل خوشی از تو دارم که به کمال نزدیک است.
زبان بنده ثنای تو کی تواند گفت
که مدحت تو برون است از بیان مقال
هوش مصنوعی: زبان من نمیتواند به خوبی تو را توصیف کند، زیرا ستایش تو فراتر از کلمات و بیان انسانی است.
ز حرص مدح وثنای تو شد فراموشم
حدیث باغ و بهار و حکایت خط و خال
هوش مصنوعی: به خاطر ولع و شوقی که به ستایش و ثنای تو دارم، یادم رفت دربارهی باغ و بهار و داستانهای خط و خال صحبت کنم.
اگر چه قافیه شد خرج و تنگ شد میدان
ز عشق یاد کنم چند بیت وصف الحال
هوش مصنوعی: اگرچه شرایط سخت و محدود شده، اما همچنان از عشق یاد میکنم و میخواهم چند بیتی درباره حال و روز خود بگویم.