گنجور

شمارهٔ ۲۴

زهی زمانه نامهربان نادره کار
خهی سپهر نگونسار ناکس غدار
چه رنج ها که ز تونیست برروان کرام
چو غصه ها که ز تو نیست بر دل ابرار
چه حکمت است که سیر لئیم طبع تو هست
خسیس پرور و عالم کش و کریم آزار
چه حالت است که مهر آوری به بی هنران
چه موجب است که داری زاهل دانش عار
یکی فرو بری از قهر تا به تحت ثری
یکی ز مهر برآری به گنبد دوار
گهی ز دست تو جام طرب خورد غافل
گهی ز کاس تو زهر تعب خورد هشیار
یکی منم که گرفتار فکر کار توام
که تا چگونه برم جان ز دست تو به کنار
نچیده ام گل شادی ز باغ دهر و کنون
زمانه بین که مرا چون نهاده در دل خار
به زهر خنده گهی بر بلا بخندم سست
گهی به خلوت بر خویشتن بگریم زار
چگونه ازدل پر غم برآورم پیکان
که تیر جور تو در وی نشسته تا سوفار
ز دست محنت ایام و جور چرخ فلک
مراست چشم تر اشکبار و جسم نزار
مثال گنبد خضرا چو کاسی از میناست
به رو زده از زر مغربی دو صد مسمار
منم چو مور گرفتار طاس دام فلک
ز طاس مور برون آمدن بود دشوار
چونیک درنگری شکل آسمان طاسیست
ستاره مور صفت اندر او هزار هزار
ز روزگار وفا کم طلب که مرغ وفا
نهان شده ست ز دیدار خلق عنقاوار
از این بترچه رسیده ست بر من مسکین
که خاطرش ز من آزرده شد بت عیار
عزیر خاطر آن پر هنر برنجیده ست
به تهمتی که زمن نقل کرده اند اشرار
به طعنه گفت مرا دوش دوستی مشفق
که ای فلانی شرمت باد ازین گفتار
نعوذبالله از چون توئی رواباشد
که بر ضمیر چنان دوستی نشسته غبار
تو کیستی و که باشی که هجو او گوئی
که هست او ز تو بهتر به مال و جاه و عقار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی زمانه نامهربان نادره کار
خهی سپهر نگونسار ناکس غدار
هوش مصنوعی: زمانه‌ای بدشانس و بی‌رحم است، که در آن نادر و باارزش‌ترین کارها از دست می‌روند. آسمان هم این ناپایداری را تماشا می‌کند و در برابر آن بی‌اعتنا به نظر می‌رسد.
چه رنج ها که ز تونیست برروان کرام
چو غصه ها که ز تو نیست بر دل ابرار
هوش مصنوعی: کسانی که روح بزرگ و نیکو دارند، در زندگی خود رنج‌ها و غم‌های زیادی را متحمل می‌شوند. این دردها و مشکلات شبیه غم‌هایی است که از نبود تو بر دل افراد نیکوکار نشسته است.
چه حکمت است که سیر لئیم طبع تو هست
خسیس پرور و عالم کش و کریم آزار
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تضاد شخصیت‌ها و رفتارهای انسان‌ها اشاره دارد. گویی شخصیتی که خود را دارای علم و فضل می‌داند، در باطن خسیس و بدخواه است. به نظر می‌رسد که این فرد مشکلاتی برای دیگران ایجاد می‌کند و این موضوع نشان‌دهنده‌ی تناقض میان ظاهر و باطن اوست. همچنین، به نوعی به حکمت‌هایی اشاره می‌کند که در پس رفتارهای این گونه افراد نهفته است.
چه حالت است که مهر آوری به بی هنران
چه موجب است که داری زاهل دانش عار
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به حالتی اشاره دارد که شخصی با چهره مهر و محبت به افرادی که هنر و دانشی ندارند، برخورد می‌کند. همچنین، از عواملی سخن می‌گوید که باعث می‌شود او با کسانی که از علم بی‌بهره‌اند، تعامل کند. به طور کلی، این ابیات به توجه و محبت به دیگران بیان می‌شود، حتی اگر آنان از دانش و هنر بهره‌مند نباشند.
یکی فرو بری از قهر تا به تحت ثری
یکی ز مهر برآری به گنبد دوار
هوش مصنوعی: یکی از افراد به دلیل خشم و قهر به زیر زمین می‌رود و دیگری به خاطر محبت و عشق به آسمان بلند می‌رود.
گهی ز دست تو جام طرب خورد غافل
گهی ز کاس تو زهر تعب خورد هشیار
هوش مصنوعی: گاهی از دست تو می‌نوشم و شاد می‌شوم، غافل از اینکه گاهی هم از کاسه‌ی تو، زهر درد و رنج می‌چشم. باید هشیار باشم.
یکی منم که گرفتار فکر کار توام
که تا چگونه برم جان ز دست تو به کنار
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در فکر تو غرق شده‌ام و نمی‌دانم چگونه جانم را از این درد جدایی نجات دهم.
نچیده ام گل شادی ز باغ دهر و کنون
زمانه بین که مرا چون نهاده در دل خار
هوش مصنوعی: من هرگز گل خوشبختی را از باغ زندگی نچیده‌ام و حالا که به اوضاع زمانه نگاه می‌کنم، می‌بینم که چقدر در دل من خارهای درد و غم وجود دارد.
به زهر خنده گهی بر بلا بخندم سست
گهی به خلوت بر خویشتن بگریم زار
هوش مصنوعی: گاهی با خنده به مشکلات و سختی‌ها نگاه می‌کنم و بر آنها می‌خندم، و گاهی در تنهایی به حال خودم گریه می‌کنم و ناراحت می‌شوم.
چگونه ازدل پر غم برآورم پیکان
که تیر جور تو در وی نشسته تا سوفار
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از دل پر از غم خود پیامی برسانم، در حالی که درد و رنج ناشی از محبت تو در آن جا دارد؟
ز دست محنت ایام و جور چرخ فلک
مراست چشم تر اشکبار و جسم نزار
هوش مصنوعی: این روزها به خاطر سختی‌ها و ظلم‌هایی که سرنوشت برایم رقم زده، چشمانم پر از اشک و جسمم به شدت ضعیف و رنجور شده است.
مثال گنبد خضرا چو کاسی از میناست
به رو زده از زر مغربی دو صد مسمار
هوش مصنوعی: شما می‌توانید تصور کنید که گنبد آبی رنگ، مانند کاسه‌ای از شیشه است که بر روی آن، دوصد میخ طلایی به کار رفته شده است. این تصویر به زیبایی و طلا و جواهرات اشاره دارد و همچنین به آسمان آبی و شکوه زمین.
منم چو مور گرفتار طاس دام فلک
ز طاس مور برون آمدن بود دشوار
هوش مصنوعی: من مانند موری هستم که در دام چرخ فلک گرفتار شده‌ام و بیرون آمدن از این وضعیت برایم بسیار سخت و دشوار است.
چونیک درنگری شکل آسمان طاسیست
ستاره مور صفت اندر او هزار هزار
هوش مصنوعی: زمانی که به آسمان نگاه می‌کنی، متوجه می‌شوی که رنگ آن خاکستری است و مانند موریانه، ستاره‌ها به تعداد بسیار زیادی در آن وجود دارند.
ز روزگار وفا کم طلب که مرغ وفا
نهان شده ست ز دیدار خلق عنقاوار
هوش مصنوعی: از روزگار انتظار وفا را کم بگذار، زیرا پرنده وفا دیگر در میان مردم دیده نمی‌شود و مانند عنقا پنهان شده است.
از این بترچه رسیده ست بر من مسکین
که خاطرش ز من آزرده شد بت عیار
هوش مصنوعی: این متن به احساسات عمیق و ناامیدی شاعر اشاره دارد. او از این شکایت می‌کند که بر او سخت می‌گذرد و در حالی که احساس می‌کند معشوقش از او دلخور شده، این موضوع برایش بسیار آزاردهنده است. به نوعی، شاعر به ناتوانی‌اش در بهبود وضعیت و جلب محبت محبوبش اشاره دارد.
عزیر خاطر آن پر هنر برنجیده ست
به تهمتی که زمن نقل کرده اند اشرار
هوش مصنوعی: به یاد عزیزم که هنری برجسته دارد، به خاطر تهمتی که بدخواهان به او زده‌اند و از من نقل کرده‌اند.
به طعنه گفت مرا دوش دوستی مشفق
که ای فلانی شرمت باد ازین گفتار
هوش مصنوعی: دوست مهربانی در یک شب به من طعنه زد و گفت: "ای فلانی، از این حرف خجالت نکشی؟"
نعوذبالله از چون توئی رواباشد
که بر ضمیر چنان دوستی نشسته غبار
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که کسی مانند تو وجود داشته باشد که بر دل کسی، چنین دوستی کهنه و غبارآلود نشسته باشد؟
تو کیستی و که باشی که هجو او گوئی
که هست او ز تو بهتر به مال و جاه و عقار
هوش مصنوعی: تو کیستی و چه ویژگی‌ای داری که بخواهی او را به مسخره بگیری؟ او از تو در دارایی، مقام و ملک برتر است.