گنجور

شمارهٔ ۲۳

ای جمال تو رونق گلزار
بنده زلف تو نسیم بهار
زلف مشکین به گرد روی نکوت
چون بر اطراف آفتاب غبار
هر که او کوثر و بهشت ندید
گو ببین اینک آن لب و رخسار
لب و رخسار تو ز چشم و دلم
بسکه بر بوده اند خواب و قرار
در گلستان جان زغمزه تو
آهوانند جمله شیر شکار
خود ندانم چرا کند شب و روز
چشم مستت مرا اسیر خمار
نه چنان مستم از می عشقت
که شوم تا به سالها هشیار
حسن روی تو زیور خوبیست
نیستش حاجتی به رنگ و نگار
شاه خوبی حمال مهوش تست
چتر او چیست زلف عنبر بار
تا به رخساره تو نسبت کرد
گرم شد آفتاب را بازار
چه شود گر فلک ترا با من
در میان آورد به بوس و کنار
تا کند طبع من در آن حالت
مدح فرمانده جهان تکرار
صاحب اعظم آنکه عالم را
روی او هست عالم الاسرار
آنکه فیض نوال رافت او
محو کرده ست ظلم را آثار
ای محیط جهان قدر تورا
آسمان شکل نقطه پرگار
درو گردون به صد قران دیگر
ناورد چون توئی به هشت و چهار
زانکه شمشیر آبدار تو هست
بازوی شرع احمد مختار
صاحبابنده کمینه که هست
طاعتت را به جان پذیرفتار
به یسارت چو او همیشه یمین
که یمینی تو قبله هست یسار
گرچه هر دم هزار شکر کند
در حقیقت یکی بود ز هزار
ور دهد شرح آرزومندی
از یکی شمه پرشود طومار
ور اجازت دهد مکارم تو
کنم احوال خویشتن اظهار
گوید آنکس منم که خوانندم
همگنان بحر جود و کوه وقار
چون برآرم حسام را زنیام
روز روشن برآرم از شب تار
روزه دارند مژگنان از من
که به خون جگر کنند افطار
کرده ام با جهود و نصرانی
آنچه کرده ست حیدر کرار
زین دو ملت به خطه موصل
هر که را بینی از صغار و کبار
یا بود در برش علامت زرد
یا بود بسته در میان زنار
بوستانی بساختم دردین
که همه زنده رغبت آرد بار
با چنین شوکت و توانائی
با چنین سروری و استظهار
با سگ اندر جوال چون باشم
من که با شیر کرده ام پیکار
بندگان تو آفتاب محل
آستان تو آسمان مقدار
کرده حکمت بر آسمان میدان
گشته رایت بر آفتاب سوار
کیمیائیست رای صائب تو
که کندعقل را تمام عیار
لاجرم طبع فضل پرور تو
دارد از ملک هر دو عالم عار
شیر قدر تو آهنین مخلب
مرغ امر تو آتشین منقار
لطف و قهر تو اصل شادی و غم
مهروکین تو عین منبرودار
بی وجود سحاب دولت تو
دوحه سلطنت نیارد بار
بی نسیم رضای خدمت تو
گلشن مملکت نریزد خار
افتخارت کمینه فرمانبر
روزگارت کمینه خدمتکار
آستانت مهذب فضلا
بارگاه تو منزل اخیار
کلک تو درنظام ملت و ملک
برده از دیده قدر مقدار
رای تو در امور دولت و دین
کرده بر چهره رضا رفتار
تو وزیری و بندگان درت
سلطنت می کنند در اقطار
می کنم بر طریقه شعرا
بیتی از شعر بوالفرج امضار
زانکه نظمش به نزد اهل هنر
بفزاید طراوت گفتار
« چرخ پست است و همت تو بلند
دهر مست است ورای تو هشیار»
نیست دردی چو خست شرکا
که کند سنگ خاره را بیمار
آنچه می بینم از جلال الدین
کس ندید از زمانه غدار
صبح پیری طلوع کرد و هنوز
نشد از خواب کودکی بیدار
غره مال گشت و بی خبر است
از غرور جهان مردمخوار
خود نداند که شهریاری نیست
جز به مردی و دانش و ایثار
خواجه شاعران سنائی را
هست بیتی عظیم ولایق کار
«هر که از چوب مرکبی سازد
مرکب آسوده است و غره سوار»
بندگان تو گرچه بسیارند
تو مرا در حسابشان مشمار
زانکه من شیر بیشه ظفرم
دیگران نقش شیر بر دیوار
تا که دولت ملازمت بودم
بودم از دولت تو دولتیار
همه کس را به من وسیلت بود
این رسائل نوشته آن اشعار
این زمان کز خودم جدا کردی
شد دلم یار غصه و تیمار
چون توام برگرفته ای اول
آخرم بیش ازین فرو مگذار
تا بود چار طبع و پنج حواس
تا بود هفت گنبد دوار
بادت اندر جهان چو دولت بخت
نصرت و فتح بر یمین و یسار
خاک پایت چو این قصیده من
ریخته آب لولو شهوار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جمال تو رونق گلزار
بنده زلف تو نسیم بهار
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند نشاط و رونق باغ‌هاست و موهای تو مانند نسیم بهاری خوشبو و دلنواز است.
زلف مشکین به گرد روی نکوت
چون بر اطراف آفتاب غبار
هوش مصنوعی: زلف‌های مشکی که دور چهره زیبایش را احاطه کرده، مانند غباری است که در اطراف خورشید قرار می‌گیرد.
هر که او کوثر و بهشت ندید
گو ببین اینک آن لب و رخسار
هوش مصنوعی: هر کسی که کوثر و بهشت را ندیده، بیاید و این لب و چهره را ببیند.
لب و رخسار تو ز چشم و دلم
بسکه بر بوده اند خواب و قرار
هوش مصنوعی: لب و چهره تو به قدری در دل و چشم من نقش بسته‌اند که خواب و آرامش را از من گرفته‌اند.
در گلستان جان زغمزه تو
آهوانند جمله شیر شکار
هوش مصنوعی: در گلستان وجود من، همه موجودات مانند آهوانی هستند که تحت تاثیر زیبایی و جذبه تو قرار گرفته‌اند و همچون شکارهای خوش‌طعم به سمت تو می‌آیند.
خود ندانم چرا کند شب و روز
چشم مستت مرا اسیر خمار
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چرا چشم مست تو باعث می‌شود که من در روز و شب به شدت گرفتار عشق و هوای تو باشم.
نه چنان مستم از می عشقت
که شوم تا به سالها هشیار
هوش مصنوعی: من به قدری از عشق تو مدهوش نیستم که بخواهم سال‌ها هشیار بمانم.
حسن روی تو زیور خوبیست
نیستش حاجتی به رنگ و نگار
هوش مصنوعی: زیبایی صورت تو خود جلوه‌گاه خوبی است و نیازی به آرایش و رنگ‌آمیزی ندارد.
شاه خوبی حمال مهوش تست
چتر او چیست زلف عنبر بار
هوش مصنوعی: شخصی را توصیف می‌کند که به عنوان یک پادشاه نیکو، برای محبوب خود (مهوش) خدمت می‌کند. و اشاره می‌کند که چتر او از موهای خوشبو و زیبای او ساخته شده است.
تا به رخساره تو نسبت کرد
گرم شد آفتاب را بازار
هوش مصنوعی: وقتی که چهره زیبای تو دیده می‌شود، آفتاب هم گرم‌تر از همیشه می‌تابد و بازار رواج پیدا می‌کند.
چه شود گر فلک ترا با من
در میان آورد به بوس و کنار
هوش مصنوعی: چه اتفاقی می‌افتد اگر سرنوشت، تو را به من نزدیک کند و ما در آغوش هم باشیم و یکدیگر را ببوسیم؟
تا کند طبع من در آن حالت
مدح فرمانده جهان تکرار
هوش مصنوعی: من در آن حالت می‌خواهم بارها و بارها ویژگی‌های فرمانده جهان را ستایش کنم.
صاحب اعظم آنکه عالم را
روی او هست عالم الاسرار
هوش مصنوعی: بزرگ‌ترین صاحب و مالک، کسی است که عالم به خاطر او وجود دارد و او داناترین به رازها و امور پنهان است.
آنکه فیض نوال رافت او
محو کرده ست ظلم را آثار
هوش مصنوعی: کسی که نعمت بخشش و محبتش، اثر ظلم را از بین برده است.
ای محیط جهان قدر تورا
آسمان شکل نقطه پرگار
هوش مصنوعی: ای جهانی که تو را در آسمان به شکل نقطه‌ای در نظر گرفته‌اند، تو کانون تمام هستی هستی.
درو گردون به صد قران دیگر
ناورد چون توئی به هشت و چهار
هوش مصنوعی: در آسمان و زمین، به ارزش بسیار بالایی نمی‌توان فردی چون تو را پیدا کرد که به اندازه تو باارزش باشد.
زانکه شمشیر آبدار تو هست
بازوی شرع احمد مختار
هوش مصنوعی: زیرا که قدرت و توانایی تو همچون شمشیر تیز و آبدار است، و شرع پیامبر (احمد مختار) در آن نهفته است.
صاحبابنده کمینه که هست
طاعتت را به جان پذیرفتار
هوش مصنوعی: من در مقابل تو، که عزیز و بزرگ هستی، با تمام وجود به خدمت و اطاعت تو آماده‌ام.
به یسارت چو او همیشه یمین
که یمینی تو قبله هست یسار
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که مانند کسی که همواره در جهت درست و درست هدایت شده است، تو نیز باید به سمت مقصد اصلی خود حرکت کنی. در این راستا، از طرف راست و چپ خود در مسیر درست پیروی کن و در انتخاب‌های خود دقت کافی داشته باش.
گرچه هر دم هزار شکر کند
در حقیقت یکی بود ز هزار
هوش مصنوعی: هر دقیقه هزار بار شکرگزاری می‌کند، اما در واقع تنها یک شکرگزاری از میان هزار شکر دیگر وجود دارد.
ور دهد شرح آرزومندی
از یکی شمه پرشود طومار
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد آرزوی خود را بیان کند، حتی یک نکته کوچک کافی است تا فضایی وسیع برای توضیح آن ایجاد شود.
ور اجازت دهد مکارم تو
کنم احوال خویشتن اظهار
هوش مصنوعی: اگر تو اجازه دهی، من نیز می‌توانم وضعیت خود را بیان کنم و از خوبی‌هایم بگویم.
گوید آنکس منم که خوانندم
همگنان بحر جود و کوه وقار
هوش مصنوعی: می‌گوید من آن کسی هستم که دیگران مرا می‌شناسند، همانند دریا که بخشش دارد و کوه که ثبات و ابهت را نشان می‌دهد.
چون برآرم حسام را زنیام
روز روشن برآرم از شب تار
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیرم را از نیام بیرون می‌آورم، در روز روشن به مانند زمانی است که از شب تار برمی‌خیزم.
روزه دارند مژگنان از من
که به خون جگر کنند افطار
هوش مصنوعی: چشمان زیبا از من دوری می‌کنند، چرا که برای افطار، دلشان را با غم و درد سپری می‌کنند.
کرده ام با جهود و نصرانی
آنچه کرده ست حیدر کرار
هوش مصنوعی: من هم با یهودی‌ها و مسیحی‌ها به خوبی رفتار کرده‌ام، همان‌طور که علی (ع) با شجاعت و قدرت عمل کرده است.
زین دو ملت به خطه موصل
هر که را بینی از صغار و کبار
هوش مصنوعی: در این سرزمین موصل، هر کس را که ببینی، چه کوچکترها و چه بزرگترها، از این دو ملت هستند.
یا بود در برش علامت زرد
یا بود بسته در میان زنار
هوش مصنوعی: یک علامت زرد در کنار او بود یا اینکه در میان نوارش بسته شده بود.
بوستانی بساختم دردین
که همه زنده رغبت آرد بار
هوش مصنوعی: درختانی را در باغی پرورش دادم که هر کدام با جان و دل به میوه دادن و خوش‌بو کردن فضا می‌پردازند.
با چنین شوکت و توانائی
با چنین سروری و استظهار
هوش مصنوعی: با این همه شکوه و قدرت، با این مقام و پشتیبانی.
با سگ اندر جوال چون باشم
من که با شیر کرده ام پیکار
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم در کیسه‌ای با سگی قرار بگیرم در حالی که با شیر جنگیده‌ام؟
بندگان تو آفتاب محل
آستان تو آسمان مقدار
هوش مصنوعی: بندگان تو مانند خورشید هستند و محل حضور تو به اندازه آسمان اهمیت دارد.
کرده حکمت بر آسمان میدان
گشته رایت بر آفتاب سوار
هوش مصنوعی: خداوند دانایی را در آسمان قرار داده و پرچمش در برابر خورشید به اهتزاز درآمده است.
کیمیائیست رای صائب تو
که کندعقل را تمام عیار
هوش مصنوعی: رای درست تو، همانند کیمیا است که می‌تواند عقل را به کمال برساند.
لاجرم طبع فضل پرور تو
دارد از ملک هر دو عالم عار
هوش مصنوعی: بنابراین، روح بلند و نیک سرشت تو از ویژگی‌های هر دو جهان، یعنی دنیای مادی و معنوی، بی‌نیاز است.
شیر قدر تو آهنین مخلب
مرغ امر تو آتشین منقار
هوش مصنوعی: شیر به قدرت تو با پنجه‌های آهنی و مرغ با نوک آتشین تو در حال فرمانبرداری است.
لطف و قهر تو اصل شادی و غم
مهروکین تو عین منبرودار
هوش مصنوعی: رفتار محبت‌آمیز و گاهی مهربانانه تو، منبع خوشحالی و غم من است؛ زیرا وجود تو برای من همچون مایه‌ای ارزشمند است.
بی وجود سحاب دولت تو
دوحه سلطنت نیارد بار
هوش مصنوعی: بدون وجود خوشحالی و بخشش، سلطنت هیچ اعتبار و رونقی نخواهد داشت.
بی نسیم رضای خدمت تو
گلشن مملکت نریزد خار
هوش مصنوعی: اگر نسیم خوش رضای تو نباشد، باغ کشور هیچگاه گل نخواهد داد و فقط خار خواهد رویید.
افتخارت کمینه فرمانبر
روزگارت کمینه خدمتکار
هوش مصنوعی: افتخار من این است که زیر دست تو هستم و همیشه در خدمتت آماده‌ام.
آستانت مهذب فضلا
بارگاه تو منزل اخیار
هوش مصنوعی: در آستان تو، فضلا و افراد برجسته پرورش یافته‌اند و بارگاه تو محل اقامت نیکان است.
کلک تو درنظام ملت و ملک
برده از دیده قدر مقدار
هوش مصنوعی: چشم و نظر تو در نظام کشور و ملت جایگاه و ارزش خاصی دارد که همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
رای تو در امور دولت و دین
کرده بر چهره رضا رفتار
هوش مصنوعی: نظر تو در مسائل مربوط به حکومت و دین، باعث شده که چهره‌ام متوجه رضا و خوشنودی شود.
تو وزیری و بندگان درت
سلطنت می کنند در اقطار
هوش مصنوعی: تو مقام بالایی داری و دیگران به دور تو احترام می‌گذارند و در سراسر دنیا به تو ارادت دارند.
می کنم بر طریقه شعرا
بیتی از شعر بوالفرج امضار
هوش مصنوعی: من به سبک شاعران، یک بیت از شعر بوالفرج را تقدیم می‌کنم.
زانکه نظمش به نزد اهل هنر
بفزاید طراوت گفتار
هوش مصنوعی: زیرا که به خاطر ساختار و نظم آن، در نظر هنرمندان، زیبایی و شادابی سخن ریشه می‌گیرد.
« چرخ پست است و همت تو بلند
دهر مست است ورای تو هشیار»
هوش مصنوعی: زندگی و زمان به سختی و ناپایداری معروف هستند و تلاش و آرزوهای تو باید بزرگ و بلند باشد. دنیا در حال غفلت و مستی است، اما تو باید در نتایج و اهداف خود هشیار و باهوش باشی.
نیست دردی چو خست شرکا
که کند سنگ خاره را بیمار
هوش مصنوعی: هیچ دردی بالاتر از درد رنج و ناامیدی شریک نیست که می‌تواند حتی سنگ سخت را هم به زخم و آسیب بکشاند.
آنچه می بینم از جلال الدین
کس ندید از زمانه غدار
هوش مصنوعی: آنچه من از جلال‌الدین می‌بینم، هیچ‌کس در این زمانه‌ی بی‌رحم آن را ندیده است.
صبح پیری طلوع کرد و هنوز
نشد از خواب کودکی بیدار
هوش مصنوعی: صبح پیری آغاز شد، اما هنوز کسی از خواب کودکی بیدار نشده است.
غره مال گشت و بی خبر است
از غرور جهان مردمخوار
هوش مصنوعی: ثروت فرد را فریب می‌دهد و او از غرور جهان پر از انسان‌های درنده، ناآگاه است.
خود نداند که شهریاری نیست
جز به مردی و دانش و ایثار
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند بگوید که تنها با ثروت و قدرت، مقام رهبری به دست می‌آید؛ بلکه این مقام به مردانگی، دانش و فداکاری بستگی دارد.
خواجه شاعران سنائی را
هست بیتی عظیم ولایق کار
هوش مصنوعی: سنائی، شاعر بزرگ، شعری بسیار مهم و شایسته دارد که در دنیای شعر شناخته شده است.
«هر که از چوب مرکبی سازد
مرکب آسوده است و غره سوار»
هوش مصنوعی: هر کسی که از چوب، اسبی بسازد، می‌تواند با آرامش بر آن سوار شود و به خود افتخار کند.
بندگان تو گرچه بسیارند
تو مرا در حسابشان مشمار
هوش مصنوعی: اگرچه بندگان تو تعداد زیادی دارند، اما مرا در میان آنها حساب نکن.
زانکه من شیر بیشه ظفرم
دیگران نقش شیر بر دیوار
هوش مصنوعی: چون من همانند شیر قوی و پیروز هستم، دیگران فقط مانند نقشی از شیر بر دیوار هستند.
تا که دولت ملازمت بودم
بودم از دولت تو دولتیار
هوش مصنوعی: تا زمانی که در خدمت تو بودم، از برکت وجود تو بهره‌مند بودم.
همه کس را به من وسیلت بود
این رسائل نوشته آن اشعار
هوش مصنوعی: این اشعار و نوشته‌ها برای من وسیله‌ای شده‌اند که به همه‌ی افراد ارتباط برقرار کنم.
این زمان کز خودم جدا کردی
شد دلم یار غصه و تیمار
هوش مصنوعی: در این لحظه که مرا از خودم دور کردی، دل من درگیر غم و درد شده است.
چون توام برگرفته ای اول
آخرم بیش ازین فرو مگذار
هوش مصنوعی: من از تو شروع و پایانم را گرفته‌ام، پس بیشتر از این مرا تنها نگذار.
تا بود چار طبع و پنج حواس
تا بود هفت گنبد دوار
هوش مصنوعی: تا وقتی که چهار طبع و پنج حس وجود دارد، هفت گنبد چرخان هم هست.
بادت اندر جهان چو دولت بخت
نصرت و فتح بر یمین و یسار
هوش مصنوعی: باد تو در سراسر جهان همچون سرنوشت خوش و پیروزی به راست و چپ می‌وزد.
خاک پایت چو این قصیده من
ریخته آب لولو شهوار
هوش مصنوعی: خاک پای تو برای من همانند این شعر ارزشمند است، چون برای من آب حیات و نعمت بزرگی به شمار می‌آید.