گنجور

شمارهٔ ۲۰

چنین شنیدم از آیندگان فصل بهار
که کاروان صبا می رسد ز حد تتار
با باغ مژده رسانید دوش پیک سحر
که می رسد دو سه اسبه سپاه فصل بهار
ز پیش لشکر ریحان همی رسد بیزک
که سبزه پیشرو است و صبا جنیبت دار
ز غنچه پیکان و ز بید تیغ و خنجر ساخت
که تا نه دست برآرد چنار چون عیار
مگر سلاح کشی گل به خار خواهد داد
که شد به غایت سر تیز و با صلابت خار
هزار مفرش دیبا بگسترید چمن
شکوفه بر سرشان کرد سیم نار نثار
صبا گشاد سر نافه های مشک ختن
نثار گوهر و در کرد ابر لولو بار
ز در فشانی ابر و ز مشک بیزی باد
حقیقت است که آن جوهریست وین عطار
پر از شکوفه و خیریست آستین چمن
پر از بنفشه و لاله ست دامن کهسار
به گرد برگ سمن بر دمیده سنبل تر
چو شاهدی که برآید خطش به گرد عذار
گرانسر است ز باده هنوز نرگس مست
ز دست لاله مگر نوش کرد جام عقار
ازین دو وجه برون نیست کاین گرانسری اش
ز تا جداری کبر است یا ز رنج خمار
گل آمده ست و گرفته ست غنچه را به حصار
چنانکه نیست در او لشکر صبا را بار
چو کوس رعد بغرد ز پشت ابر بلند
یقین بدان که ز گلزار بستدند حصار
چمن ز برگ شکوفه سپید گشت و از آن
فتاد لرزه بر اعضای بید و سرو و چنار
ز بیت گفتن بلبل چنار می زد دست
که سرو رقص کنان می چمید صوفی وار
نوای بلبل و دستان عندلیب بود
به گوش عاشق خوشتر ز ساز موسیقار
شبی سحر به سمنزار خفته بودم مست
ولیک بختم بیدار بود و دل هشیار
نهاده گوش به الحان مطربان چمن
گشاده چشم به دیدار لاله و گلنار
چمن شده پر از آواز بلبلان لیکن
تهی ز زحمت اغیار و خالی از دیار
گهی نوای چکاوک زدی هزار آواز
گهی ز پرده نوروز صوت کردی سار
به گوش من چو رسیدی نوای نغمه زیر
برآمدی ز دل من هزار ناله زار
چو شد ز محاکای این و آن هر دو
در اوفتاد سخنشان به شیوه اشعار
یکی بگفت سرودی چو عقد در ثمن
یکی بزد غزلی تر چو لولو شهوار
بگفت بلبل بعضی ز شعر خاقانی
بخواند قمری چندین ز گفته پندار
به عندلیب گفت سار از سر سرو
که ای مغنی خوش نغمه شکر گفتار
ز گفته پسر همگر این غزل برخوان
که وقت صبح نخسبد کسی چنین، هشدار
چنان ز پردخ عشاق این غزل بسرود
که برگرفت ز عشاق پرده اسرار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین شنیدم از آیندگان فصل بهار
که کاروان صبا می رسد ز حد تتار
هوش مصنوعی: به این شکل می‌توان معنی کرد: من از نسل‌های آینده شنیدم که در زمان بهار، باد صبا از سرزمین‌های دور می‌رسد.
با باغ مژده رسانید دوش پیک سحر
که می رسد دو سه اسبه سپاه فصل بهار
هوش مصنوعی: دیشب پیام‌آوری به من خبر داد که فصل بهار با شکوه و زیبایی‌اش نزدیک است و به زودی طبیعت با رنگ‌ها و زندگی‌اش رونق می‌گیرد.
ز پیش لشکر ریحان همی رسد بیزک
که سبزه پیشرو است و صبا جنیبت دار
هوش مصنوعی: از سمت لشکر ریحان بادی می‌وزد که سبزه‌ها را جلو می‌آورد و نسیمی خوش بو می‌آید.
ز غنچه پیکان و ز بید تیغ و خنجر ساخت
که تا نه دست برآرد چنار چون عیار
هوش مصنوعی: از گل‌ها و درختان، سلاح‌هایی چون پیکان، تیغ و خنجر درست کرد تا این‌که چنار مانند یک جوانمرد، دست به کار نشود.
مگر سلاح کشی گل به خار خواهد داد
که شد به غایت سر تیز و با صلابت خار
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که گل به خار آسیب بزند، در حالی که خار به شدت تیز و محکم شده است؟
هزار مفرش دیبا بگسترید چمن
شکوفه بر سرشان کرد سیم نار نثار
هوش مصنوعی: هزاران فرش نرم از پارچه‌های نازک بر روی چمن پهن شده و شکوفه‌ها مثل نوار نقره‌ای بر روی آن‌ها چیده شده است.
صبا گشاد سر نافه های مشک ختن
نثار گوهر و در کرد ابر لولو بار
هوش مصنوعی: با نسیم صبح، عطر خوش مشک ختن در فضا پخش شد و باران از ابرهای پرلؤلؤ بر زمین می‌بارید.
ز در فشانی ابر و ز مشک بیزی باد
حقیقت است که آن جوهریست وین عطار
هوش مصنوعی: بارش باران و وزش باد عطر خاصی دارد که نشانگر واقعیتی عمیق‌تر است؛ این حقیقت همانند ماده‌ای باارزش است و عطار در این زمینه بیان‌گر آن است.
پر از شکوفه و خیریست آستین چمن
پر از بنفشه و لاله ست دامن کهسار
هوش مصنوعی: چمن سرشار از شکوفه و برکت است و دامن کوه‌ها از بنفشه و لاله پر شده است.
به گرد برگ سمن بر دمیده سنبل تر
چو شاهدی که برآید خطش به گرد عذار
هوش مصنوعی: در اطراف برگ‌های سمن، سنبل تازه‌ای شکوفا شده است، همچون شاهدی که خطش دور چهره‌اش نمایان است.
گرانسر است ز باده هنوز نرگس مست
ز دست لاله مگر نوش کرد جام عقار
هوش مصنوعی: باده هنوز گرانبهاست و نرگس در مستی به سر می‌برد. لاله ممکن است نوشیدنی را به جام عقار داده باشد.
ازین دو وجه برون نیست کاین گرانسری اش
ز تا جداری کبر است یا ز رنج خمار
هوش مصنوعی: این دو دلیل وجود دارد که این ناراحتی به خاطر خودخواهی است یا بر اثر درد و خماری.
گل آمده ست و گرفته ست غنچه را به حصار
چنانکه نیست در او لشکر صبا را بار
هوش مصنوعی: گل شکفته است و غنچه را به دور خود محصور کرده، به گونه‌ای که دیگر در آنجا نسیم بهاری وجود ندارد.
چو کوس رعد بغرد ز پشت ابر بلند
یقین بدان که ز گلزار بستدند حصار
هوش مصنوعی: وقتی صدای رعد از پشت ابرهای بلند به گوش می‌رسد، به‌طور یقین باید بدانیم که گلزار را گرفته و بر آن حصاری کشیده‌اند.
چمن ز برگ شکوفه سپید گشت و از آن
فتاد لرزه بر اعضای بید و سرو و چنار
هوش مصنوعی: چمن با شکوفه‌های سفیدی پوشیده شده و این زیبایی باعث شده که درختان بید، سرو و چنار به لرزه بیفتند.
ز بیت گفتن بلبل چنار می زد دست
که سرو رقص کنان می چمید صوفی وار
هوش مصنوعی: بلبل در حال گفتن شعر از روی درخت چنار، با دستش به آن می‌زند تا سرو با آهنگ رقصی به آرامی پیش بیاید و مانند یک صوفی به نظر برسد.
نوای بلبل و دستان عندلیب بود
به گوش عاشق خوشتر ز ساز موسیقار
هوش مصنوعی: صدای بلبل و آواز قناری برای عاشق دلپذیرتر از نغمه‌های نوازنده است.
شبی سحر به سمنزار خفته بودم مست
ولیک بختم بیدار بود و دل هشیار
هوش مصنوعی: یک شب در سمنزار خوابیده بودم و حالتی مست داشتم، اما در عوض بخت من بیدار و دل من هوشیار بود.
نهاده گوش به الحان مطربان چمن
گشاده چشم به دیدار لاله و گلنار
هوش مصنوعی: گوش خود را به آهنگ‌های نوازندگان سپرده‌ام و چشمانم را به تماشای لاله و گل‌های خوشبو گشوده‌ام.
چمن شده پر از آواز بلبلان لیکن
تهی ز زحمت اغیار و خالی از دیار
هوش مصنوعی: چمن پر از صدای بلبل‌ها شده، اما از زحمت دیگران خالی است و بی‌خانه و دیار مانده است.
گهی نوای چکاوک زدی هزار آواز
گهی ز پرده نوروز صوت کردی سار
هوش مصنوعی: گاهی صدای چکاوک را با هزاران نوا بلند می‌کنی و گاهی صداهایت را در روز نوروز مانند ساری به گوش می‌رسانی.
به گوش من چو رسیدی نوای نغمه زیر
برآمدی ز دل من هزار ناله زار
هوش مصنوعی: وقتی صدای تو به گوشم رسید، صدای خوشی از دل من برخاست و هزاران ناله و اندوه را از عمق وجودم نمایان کرد.
چو شد ز محاکای این و آن هر دو
در اوفتاد سخنشان به شیوه اشعار
هوش مصنوعی: زمانی که حرف‌ها و سخنان این و آن به صورت تندی بیان شد، هر دو درگیر یکدیگر شدند و گفت‌وگویشان به شکل شاعرانگی در آمد.
یکی بگفت سرودی چو عقد در ثمن
یکی بزد غزلی تر چو لولو شهوار
هوش مصنوعی: یک نفر گفت که زمانی مثل عقد و قرارداد، سرود و آهنگی را آغاز می‌کند و دیگری هم شعری را می‌خواند که همچون مروارید در دریاست، زیبا و درخشان است.
بگفت بلبل بعضی ز شعر خاقانی
بخواند قمری چندین ز گفته پندار
هوش مصنوعی: بلبل گفت که برخی از اشعار خاقانی را بخواند، و قمری‌ها نیز از سخنان او اندیشه کردند.
به عندلیب گفت سار از سر سرو
که ای مغنی خوش نغمه شکر گفتار
هوش مصنوعی: سار به عندلیب گفت که ای خواننده‌ی خوش صدا، مانند شکر سخن می‌گویی.
ز گفته پسر همگر این غزل برخوان
که وقت صبح نخسبد کسی چنین، هشدار
هوش مصنوعی: از سخن فرزند همگر این شعر را بخوان، چرا که در وقت صبح هیچ کس نباید بی‌خبر بماند. هشدار!
چنان ز پردخ عشاق این غزل بسرود
که برگرفت ز عشاق پرده اسرار
هوش مصنوعی: این غزل به گونه‌ای سروده شده که همچون پرده‌ای از اسرار عشق برداشته و به زیبایی احساسات عاشقانه را نمایان می‌کند.