گنجور

شمارهٔ ۳

که گفت پرده بر افکن ز روی مرد افکن
که شد بریده ترنج و کف جهان از زن
زبان یوسف اگر در نریختی به سخن
به لعل چشم زلیخا نگشتی آبستن
چه خار بود که در دامن دلی آویخت
که شد در یده گل باغ حسن را دامن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که گفت پرده بر افکن ز روی مرد افکن
که شد بریده ترنج و کف جهان از زن
هوش مصنوعی: کسی گفت که پرده را کنار بزن و به مردان نشان بده که چگونه ترنج و زیبایی دنیا به واسطه زنان به وجود آمده است و اگر پرده را کنار بزنی، حقیقت بیشتری آشکار خواهد شد.
زبان یوسف اگر در نریختی به سخن
به لعل چشم زلیخا نگشتی آبستن
هوش مصنوعی: اگر زبان یوسف به سخن نمی‌آمد، اشکالی نداشت؛ اما اگر به چشمان زلیخا نمی‌نگریست، امکان عاشق شدنش وجود نداشت.
چه خار بود که در دامن دلی آویخت
که شد در یده گل باغ حسن را دامن
هوش مصنوعی: چقدر سخت است که در دل کسی زخمی ایجاد شود که باعث می‌شود زیبایی و لطافت احساساتش را تحت‌الشعاع قرار دهد.