گنجور

شمارهٔ ۲

مرا جان سوخت از غم ترا دامن نمی‌سوزد
مرا دل خون شد و یک دم دلت بر من نمی‌سوزد
ز آه آتشین من که تابش خرمن مه سوخت
جوی در تو نمی‌گیرد ترا دامن نمی‌سوزد
عجب حالی گر از دردم تن خارا نمی‌نالد
بود نادر گر از دردم دل آهن نمی‌سوزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا جان سوخت از غم ترا دامن نمی‌سوزد
مرا دل خون شد و یک دم دلت بر من نمی‌سوزد
هوش مصنوعی: من از غم تو جانم در آتش سوخته، اما دامن و دل تو از این درد نمی‌سوزد. دلم به شدت خونین شده، ولی حتی یک لحظه هم دل تو برای من نمی‌سوزد.
ز آه آتشین من که تابش خرمن مه سوخت
جوی در تو نمی‌گیرد ترا دامن نمی‌سوزد
هوش مصنوعی: از ناله‌های سوزان من که مثل آتش خرمنی را می‌سوزاند، اثر بدی بر تو نمی‌گذارد و دامن تو را نمی‌سوزاند.
عجب حالی گر از دردم تن خارا نمی‌نالد
بود نادر گر از دردم دل آهن نمی‌سوزد
هوش مصنوعی: عجب است اگر از طریق درد من، بدن سخت و بی‌احساس چیزی حس نکند. واقعاً نادر است اگر دل سنگی از درد من نمی‌سوزد.