گنجور

شمارهٔ ۴۴

تو را گفتم که همچون جان شیرین، همدمم باشی
نه با اغیار بنشینی و سر بار غمم باشی
سخن با چهره ی بگشاده گو، ابرو مکش در هم
چرا تا ماه شادی مانده، ماه ماتمم باشی؟
ز مجرم نقطه ای بر دار و ما را محرم دل کن
چرا مجرم شوی، تامیتوانی محرمم باشی
در این عالم به محبوبت سپردم تا تو نیز ایدل
در آن عالم گواه صادق این عالمم باشی
درآ، در رشتهٔ نظم ای مرا اندیشهٔ روشن
که روزی ترجمان روزگار مظلمم باشی
تو را ای کاخ صبر، آباد کردم تاشدم (صابر)
که در راه محبت تکیه گاه محکمم باشی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو را گفتم که همچون جان شیرین، همدمم باشی
نه با اغیار بنشینی و سر بار غمم باشی
هوش مصنوعی: به تو گفتم که همچون جانم، برایم عزیز باشی و با دیگران نطفه‌ی دوستی نبندی و باعث آزار و غم من نشوی.
سخن با چهره ی بگشاده گو، ابرو مکش در هم
چرا تا ماه شادی مانده، ماه ماتمم باشی؟
هوش مصنوعی: با چهره‌ای گشاده و خوش‌رو صحبت کن، چرا ابروهایت را در هم کنی؟ وقتی که هنوز زمان شادی است، چرا باید به حالتی غمگین به نظر بیایی؟
ز مجرم نقطه ای بر دار و ما را محرم دل کن
چرا مجرم شوی، تامیتوانی محرمم باشی
هوش مصنوعی: برای ما که دل‌های پاک داریم، کوچک‌ترین گناه یا خطا باعث نمی‌شود که از عشق و محبت دور شویم. نمی‌خواهیم به دست خودمان دلی را برنجانیم و می‌خواهیم در کنار هم محرم و دوست باقی بمانیم. اگرچه گناهی در کار باشد، اما مهم این است که با محبت و صداقت به هم نزدیک شویم.
در این عالم به محبوبت سپردم تا تو نیز ایدل
در آن عالم گواه صادق این عالمم باشی
هوش مصنوعی: در این دنیا به محبوبم اعتماد کرده‌ام تا تو هم در دنیای دیگر، شاهد راستین این دنیا باشی.
درآ، در رشتهٔ نظم ای مرا اندیشهٔ روشن
که روزی ترجمان روزگار مظلمم باشی
هوش مصنوعی: به درون بیا، ای اندیشهٔ روشن من، در این دنیای نظم و ترتیب، زیرا روزی تو می‌توانی بیانی از روزهای تاریک من باشی.
تو را ای کاخ صبر، آباد کردم تاشدم (صابر)
که در راه محبت تکیه گاه محکمم باشی
هوش مصنوعی: ای کاخ صبر، من تلاش کردم تو را به شکلی آباد کنم تا در مسیر محبت، تکیه‌گاه استواری برای من باشی.