شمارهٔ ۴۳
صلح در هر جا نهد پا، میرود جنگ از میان
نام هر جا حکمفرما شد، رود ننگ از میان
هرکجا سنگیندلی باشد، دلی نبود درست
عمر چندین شیشه برخیزد به یک سنگ از میان
نفس، کم کم رهزن دینت شود، او را بکش
دزد، خرمن را برد یک چنگ یک چنگ از میان
گر تو در غفلت نباشی، کی شوی مغلوب نفس؟
میش غافل را برد گرگ قوی چنگ از میان
در گلستانیکه یک گل لاله وش باشد دورنگ
میرود حیثیت گلهای یک رنگ از میان
ایها العشاق! مگذارید در شبهای عمر
گوی سبقت را برد مرغ شباهنگ از میان
روی یار ار طالبی، دل از کدورت پاکدار
رفته رفته میبرد آئینه را زنگ از میان
غنچهٔ این باغ ربالنوع دلتنگی بود
کی به عشرت خیزدم نام دل تنگ از میان؟
هر که را گفتم که با من رو می روم است این
عاقبت دیدم برآمد زنگی زنگ از میان
گر نمیخواند این غزل (صابر) میان انجمن
خلق میگفتند: دیگر رفته فرهنگ از میان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صلح در هر جا نهد پا، میرود جنگ از میان
نام هر جا حکمفرما شد، رود ننگ از میان
هوش مصنوعی: هر جا که صلح برقرار شود، جنگ و درگیری از آنجا دور میشود. زمانی که عدالت و فرمانروایی حاکم شود، رسوایی و ننگ نیز از آنجا رخت برمیبندد.
هرکجا سنگیندلی باشد، دلی نبود درست
عمر چندین شیشه برخیزد به یک سنگ از میان
هوش مصنوعی: هرجا که سنگینی دل وجود داشته باشد، قلبی سالم و درست نخواهد بود. چندین شیشه شکننده به راحتی با یک سنگ از هم میپاشد.
نفس، کم کم رهزن دینت شود، او را بکش
دزد، خرمن را برد یک چنگ یک چنگ از میان
هوش مصنوعی: اگر نفس خود را در زندگی نادیده بگیری و اجازه دهی که او تو را به سمت انحراف بکشاند، باید او را نابود کنی. زیرا همانطور که دزدی خرمن گندم را با یک دست میبرد، نفس و هواهای نفسانی میتوانند به آرامی دین و ایمان تو را بزنند و از بین ببرند.
گر تو در غفلت نباشی، کی شوی مغلوب نفس؟
میش غافل را برد گرگ قوی چنگ از میان
هوش مصنوعی: اگر توجه داشته باشید و غافل نباشید، هرگز اسیر خواستههای نفس خود نخواهید شد؛ زیرا گرگ قوی و قهری میتواند گوسفند غافل را راحت شکار کند.
در گلستانیکه یک گل لاله وش باشد دورنگ
میرود حیثیت گلهای یک رنگ از میان
هوش مصنوعی: در باغی که یک گل لاله و خاص وجود دارد، دیگر گلها که یکسان و یکنواخت هستند، ارزش و اعتبار خود را از دست میدهند.
ایها العشاق! مگذارید در شبهای عمر
گوی سبقت را برد مرغ شباهنگ از میان
هوش مصنوعی: ای عاشقان! اجازه ندهید در شبهای زندگیتان، مرغ شباهنگ از شما پیشی بگیرد.
روی یار ار طالبی، دل از کدورت پاکدار
رفته رفته میبرد آئینه را زنگ از میان
هوش مصنوعی: اگر به دنبال عشق معشوقی هستی، دل را از کدورتها خالی کن. به مرور زمان، این عشق مانند آیینهای زنگزده، زنگار را از بین میبرد و روشنی و صفا را به ارمغان میآورد.
غنچهٔ این باغ ربالنوع دلتنگی بود
کی به عشرت خیزدم نام دل تنگ از میان؟
هوش مصنوعی: غنچهٔ این باغ نماد احساس دلتنگی بود. حالا که به شادی دست یافتهام، نام این احساس دلتنگی از کجا رفته است؟
هر که را گفتم که با من رو می روم است این
عاقبت دیدم برآمد زنگی زنگ از میان
هوش مصنوعی: هر کسی را که به او گفتم با من میآید، در نهایت دیدم که از میان ما فردی بد اخلاق و زشت رفتار ظاهر شد.
گر نمیخواند این غزل (صابر) میان انجمن
خلق میگفتند: دیگر رفته فرهنگ از میان
هوش مصنوعی: اگر این غزل (صابر) در جمع مردم خوانده نمیشد، مردم میگفتند که دیگر فرهنگ و هنر از بین رفته است.

صابر همدانی