گنجور

شمارهٔ ۳۶

بیا، که دیده گذارم تو را بجای قدم
خوش آمدی و گل آورده ای، صفای قدم
بپرسش دل من گرچه دیر می آئی
بیا که جان گرامی تو را فدای قدم
ز خاک کوی تو ننهاده‌ام برون قدمی
به راه عشق مرا این بود خطای قدم
بده تمیز ره نیک و بد زهم، ورنه
بهر کجا که نهی بنگری سزای قدم
زمامداری اعضای تست در خور عشق
خوش آن کسی که شدش عشق رهنمای قدم
دو چشم بر درو (صابر) نشسته ام که مگر
دمی به گوش من آید تو را صدای قدم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا، که دیده گذارم تو را بجای قدم
خوش آمدی و گل آورده ای، صفای قدم
هوش مصنوعی: بیا، که با دیدن تو احساس خوشحالی می‌کنم. تو به جای اینکه فقط قدم بگذاری، گل آورده‌ای که نشان از زیبایی و خوش آمدگویی‌ات دارد.
بپرسش دل من گرچه دیر می آئی
بیا که جان گرامی تو را فدای قدم
هوش مصنوعی: اگرچه دیر به سراغ من می‌آمدی، اما از تو می‌خواهم که بیایی. جان ارزشمندم را برای قدم‌های تو فدای می‌کنم.
ز خاک کوی تو ننهاده‌ام برون قدمی
به راه عشق مرا این بود خطای قدم
هوش مصنوعی: از خاک کوی تو هیچ قدمی بیرون نگذاشته‌ام، این بود اشتباه من در مسیر عشق.
بده تمیز ره نیک و بد زهم، ورنه
بهر کجا که نهی بنگری سزای قدم
هوش مصنوعی: اگر راه خوبی و بدی را به روشنی مشخص نکنیم، در هر جایی که قدم بگذاریم، حتماً نتیجه کارمان را خواهیم دید.
زمامداری اعضای تست در خور عشق
خوش آن کسی که شدش عشق رهنمای قدم
هوش مصنوعی: حکمرانی بر اعضای وجود، نیازمند عشق است و کسی که عشق راهنمایش باشد، در این مسیر خوشبختی را می‌یابد.
دو چشم بر درو (صابر) نشسته ام که مگر
دمی به گوش من آید تو را صدای قدم
هوش مصنوعی: من با صبر و انتظار، دو چشم به در دوخته‌ام تا شاید یک لحظه صدای قدمت را بشنوم.