شمارهٔ ۳
ندهد دست اگر دولت دیدار مرا
آخرالامر کشد دوری دلدار مرا
پیش نگرفتم اگر راه بیابان جنون
زلف زنجیروَشَت بود نگهدار مرا
قدر حسن تو ز مشتاقی من شد معلوم
گرچه دانم نبود پیش تو مقدار مرا
نزدم بیهده اندر ره عشق تو قدم
سیرها گشته در این راه پدیدار مرا
شد چو منصور دگر راز من از پرده برون
دار کوتا که رها سازد از این دار مرا؟
من ز خاک قدمت کحل بصر خواهم کرد
فرصتی گر بدهد ایزد دادار مرا
(صابرا) چون دهن یار شد این قافیه تنگ
نه عجب پاره شد ار پردهٔ پندار مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندهد دست اگر دولت دیدار مرا
آخرالامر کشد دوری دلدار مرا
هوش مصنوعی: اگر شانس دیدار معشوق را نداشته باشم، در نهایت تنها دوری او دلم را میسوزاند.
پیش نگرفتم اگر راه بیابان جنون
زلف زنجیروَشَت بود نگهدار مرا
هوش مصنوعی: اگر راه بیابانی را انتخاب نمیکردم، زلف تو که مانند زنجیری است، نگهدار من خواهد بود.
قدر حسن تو ز مشتاقی من شد معلوم
گرچه دانم نبود پیش تو مقدار مرا
هوش مصنوعی: قدر زیبایی تو از شدت عشقم به تو مشخص شده است، هرچند میدانم که در مقابل تو ارزش و منزلتی ندارم.
نزدم بیهده اندر ره عشق تو قدم
سیرها گشته در این راه پدیدار مرا
هوش مصنوعی: بیهوده در مسیر عشق تو قدم نیزنم، اما بسیاری از سیرها و تجربیات در این راه بر من آشکار شدهاند.
شد چو منصور دگر راز من از پرده برون
دار کوتا که رها سازد از این دار مرا؟
هوش مصنوعی: زمانی که به سرنوشت منصور فخر رازی دچار شوم، ای کسی که راز من را از پرده بیرون میآوری، زودتر عمل کن تا مرا از این قید و بند آزاد کنی.
من ز خاک قدمت کحل بصر خواهم کرد
فرصتی گر بدهد ایزد دادار مرا
هوش مصنوعی: من از خاک پای تو چشمانم را سرمهای میسازم، اگر خداوند فرصت کافی به من بدهد.
(صابرا) چون دهن یار شد این قافیه تنگ
نه عجب پاره شد ار پردهٔ پندار مرا
هوش مصنوعی: چون لبان محبوب شبیه قافیهای تنگ شد، تعجبی ندارد اگر پردهی خیال و وهم من پاره شد.