شمارهٔ ۲۰
ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح
برخیز و باش منتظر فتح باب صبح
تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی
زنهار پای سعی مکش از جناب صبح
در بامداد دیده ی مرغی بخواب نیست
کمتر نئی ز مرغ، حذر کن ز خواب صبح
یک عمر؟ تا که شهره بروشندلی شوی
شو چون ستاره ی سحری همرکاب صبح
دردا! که نیست قافله ی عمر را درنگ
تا شد شتاب عمر یکی با شتاب صبح
هر صبح برتو می گذرد، صبح دیگر است
یکسان نبود و نیست ایاب و ذهاب صبح
در دفتر حیات بشر جز دو باب نیست
یک باب، باب شب شد و یک باب، باب صبح
چون نیست یک دقیقه ز عمر تو بیحساب
باشد حساب شام جدا از حساب صبح
بی روی دوست، خانه ی دل، تیره شد مرا
آنسان که تیره شد، دل شب در غیاب صبح
بسیار بی من و تو زند ماهتاب شب
بسیار بی من و تو دمد آفتاب صبح
(صابر)؟ بیمن همت شب زنده دارها
دارم امید آنکه شوی کامیاب صبح
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح
برخیز و باش منتظر فتح باب صبح
هوش مصنوعی: قبل از این که روز جدید آغاز شود، بیدار شو و منتظر روشن شدن صبح باش.
تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی
زنهار پای سعی مکش از جناب صبح
هوش مصنوعی: بگذار مانند نسیم خوشبو و دلپذیر باشی، اما مراقب باش که بیهوده تلاش نکن و از جایگاه صبح دور نشوی.
در بامداد دیده ی مرغی بخواب نیست
کمتر نئی ز مرغ، حذر کن ز خواب صبح
هوش مصنوعی: در بامداد، چشمهای پرندهای در خواب نیست و کمتر از آن به خواب میرود. بنابراین از خواب صبحگاهی خودت احتیاط کن.
یک عمر؟ تا که شهره بروشندلی شوی
شو چون ستاره ی سحری همرکاب صبح
هوش مصنوعی: برای اینکه در تمام عمر مشهور و شناختهشده شوی، باید مانند ستارهای در سپیدهدم، در کنار صبح بدرخشی و shine کنی.
دردا! که نیست قافله ی عمر را درنگ
تا شد شتاب عمر یکی با شتاب صبح
هوش مصنوعی: افسوس! که کاروان زندگی هیچ وقفهای برای استراحت ندارد و زمان زندگی ما به سرعت صبحگاه در حال گذر است.
هر صبح برتو می گذرد، صبح دیگر است
یکسان نبود و نیست ایاب و ذهاب صبح
هوش مصنوعی: هر روزی که بر تو میگذرد، صبح جدید و متفاوتی است و هیچ صبحی با سایر صبحها یکسان نیست. رفت و آمد صبحها همیشه در حال تغییر است.
در دفتر حیات بشر جز دو باب نیست
یک باب، باب شب شد و یک باب، باب صبح
هوش مصنوعی: زندگی انسان دو مرحله بیشتر ندارد: یکی مرحله تاریکی و سختی شب و دیگری مرحله روشنی و خوشحالی صبح.
چون نیست یک دقیقه ز عمر تو بیحساب
باشد حساب شام جدا از حساب صبح
هوش مصنوعی: عمر تو لحظهای بیفایده نیست و هر لحظهاش به حساب میآید؛ بنابراین، نباید شب را جدا از صبح حساب کنی.
بی روی دوست، خانه ی دل، تیره شد مرا
آنسان که تیره شد، دل شب در غیاب صبح
هوش مصنوعی: بدون وجود دوست، زندگیام تاریک و خالی شده، همانطور که دل شب در نبود صبح تاریک است.
بسیار بی من و تو زند ماهتاب شب
بسیار بی من و تو دمد آفتاب صبح
هوش مصنوعی: در شبهایی که نور ماه میدرخشد، به شدت احساس میشود که نبودن ما در کنار هم چقدر مشهود است، و با طلوع صبح، این احساس بیکسی و دوری دوباره به وضوح نمایان میشود.
(صابر)؟ بیمن همت شب زنده دارها
دارم امید آنکه شوی کامیاب صبح
هوش مصنوعی: من با تلاش و اراده شب بیداران امیدوارم که صبحی موفق و پیروز برایت پیش بیاید.