گنجور

شمارهٔ ۱۴

هر که آمد در جهان پست و رفت
رشتهٔ الفت ز ما بگسست و رفت
مرگ صیاد است و، صیدش آدمی است
کو که زین صیاد، سالم جست و رفت؟
عمر ما، همچون نسیم صبحگاه
آمد و از پا دمی ننشست و رفت
آدمی را، تن طلسم جان بود
عاقبت میبایدش بشکست و رفت
آدمی را، تن، طلسم جان بود
عاقبت می‌بایدش بشکست و رفت
وقت آن کس خوش که چون اهل صفا
از قیود زندگانی رست و رفت
خرم از سر منزل کثرت گذشت
آنکه شد از جام وحدت مست و رفت
هیچکس با خویشتن چیزی نبرد
هر که بودش هر چه داد از دست و رفت
نظم را عقد گهر بگسسته بود
لیکنش (صابر) به هم پیوست و رفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که آمد در جهان پست و رفت
رشتهٔ الفت ز ما بگسست و رفت
هوش مصنوعی: هر کسی که به این دنیا آمد و از ما دور شد، ارتباط محبت و دوستی‌اش با ما قطع شد و رفت.
مرگ صیاد است و، صیدش آدمی است
کو که زین صیاد، سالم جست و رفت؟
هوش مصنوعی: مرگ مانند یک صیاد است و انسان‌ها طعمه‌ی او. کسی که توانسته از این صیاد فرار کند و نجات یابد، چه کسی است؟
عمر ما، همچون نسیم صبحگاه
آمد و از پا دمی ننشست و رفت
هوش مصنوعی: عمر ما مانند نسیم صبحگاهی است که به آرامی می‌آید و بدون اینکه ما متوجه شویم، به سرعت می‌گذرد و از بین می‌رود.
آدمی را، تن طلسم جان بود
عاقبت میبایدش بشکست و رفت
هوش مصنوعی: انسان، وجودش به مانند افسون روح است و در نهایت، باید این قید و بند را بشکند و به سوی آزادی برود.
آدمی را، تن، طلسم جان بود
عاقبت می‌بایدش بشکست و رفت
هوش مصنوعی: انسان در واقع با جسم خود در ارتباط است و این جسم تنها موقتاً در اختیار اوست. در نهایت، وی باید این قید و بند را رها کرده و به مسیری دیگر برود.
وقت آن کس خوش که چون اهل صفا
از قیود زندگانی رست و رفت
هوش مصنوعی: زمان آن کسی خوش است که مانند اهل صفا از قید و بندهای زندگی آزاد شده و به سرزمین آرامش و رهایی رفته باشد.
خرم از سر منزل کثرت گذشت
آنکه شد از جام وحدت مست و رفت
هوش مصنوعی: شخصی که از دنیا و آداب آن عبور کند و به مقام بالایی دست یابد، از نوشیدن شراب وحدت سرمست می‌شود و در این سفر معنوی به آگاهی عمیق‌تری می‌رسد.
هیچکس با خویشتن چیزی نبرد
هر که بودش هر چه داد از دست و رفت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس با خود و درونش جنگ نمی‌کند، و هر کس که چیزی از خود را به دیگران داد، آنچه داشت را از دست داد و رفت.
نظم را عقد گهر بگسسته بود
لیکنش (صابر) به هم پیوست و رفت
هوش مصنوعی: نظم و سامان زندگی به هم ریخته بود، اما صابر توانست آن را دوباره جمع و جور کرده و سامان دهد و از آن وضعیت خارج شود.