گنجور

شمارهٔ ۶۳

دادن جان گرچه بر ابناء عالم شاق بود
لیک عاشق این هنر را، از ازل مشتاق بود
طاق ابروی تو را نازم که افتاده است طاق
به به از طاقی که جفتش در حقیقت طاق بود
نوش وصل و نیش هجرانت به میزان درست
جان گزا، چون زهر و روح افزای چون تریاق بود
آنکه بیرون ز، انفس و آفاق جویا بودمش
چون بگردیدم عیان در انفس و آفاق بود
مصحف ما را چنان شیرازه زد صحاف عقل
کاسمانی نامه ها پیشش همه اوراق بود
حادثِ مطلق ، وجودِ محترم را بازگو،
تا که بُد ذاتِ قِدَم ، در گردش این نُه طاق بود
آنکه سرو کاشمر را تیشه زد بر ریشه گفت
این حسود قامت آن سرو سیمین ساق بود
با کفت تشبیه می کردم به همت بحر و کان
بحر اگر رزاق بود و کان اگر خلاق بود
در بساط قرب جانان با تو هر عهدی که بست
خود تو بشکستی درست او بر سر میثاق بود
از حجاز آن ترک شهر آشوب چون شد در عراق
یافت ، هر شور و نوا در پرده ی عشّاق بود
حرف حق زد، دوش «حاجب » صوفئی از خانقاه
پاسخش تا صبحدم با زهره و مطراق بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دادن جان گرچه بر ابناء عالم شاق بود
لیک عاشق این هنر را، از ازل مشتاق بود
هوش مصنوعی: فدا کردن جان، هرچند برای مردم جهان سخت و دشوار است، اما عاشق از دیرباز به این هنر علاقه‌مند بوده است.
طاق ابروی تو را نازم که افتاده است طاق
به به از طاقی که جفتش در حقیقت طاق بود
هوش مصنوعی: من به طاق ابروی تو افتخار می‌کنم که به زیبایی و قوس جذابش می‌نازد. این زیبایی از هر طاق دیگری که در واقعیت وجود دارد، بهتر و دل‌فریب‌تر است.
نوش وصل و نیش هجرانت به میزان درست
جان گزا، چون زهر و روح افزای چون تریاق بود
هوش مصنوعی: لذت وصال تو و درد جدایی‌ات به نوعی تعادل رسیده است، به گونه‌ای که مانند زهر و همچنین مانند داروی حیات‌بخش عمل می‌کند.
آنکه بیرون ز، انفس و آفاق جویا بودمش
چون بگردیدم عیان در انفس و آفاق بود
هوش مصنوعی: کسی را که به دنبال حقیقت در درون (خود) و بیرون (جهان) بودم، وقتی که به جستجو پرداختم، متوجه شدم که آن حقیقت در درون و بیرون وجود دارد.
مصحف ما را چنان شیرازه زد صحاف عقل
کاسمانی نامه ها پیشش همه اوراق بود
هوش مصنوعی: کتاب ما را چنان نظم و ساختار داد تفکر و عقل، که همه نامه‌ها و نوشته‌ها در پیش او فقط مانند ورق‌های بی‌محتوا شده بود.
حادثِ مطلق ، وجودِ محترم را بازگو،
تا که بُد ذاتِ قِدَم ، در گردش این نُه طاق بود
هوش مصنوعی: واقعه‌ای که هرگز تغییر نمی‌کند، هویت مقدس را منعکس می‌کند، تا زمانی که ذات اصلی، در دایره این نه طاق وجود داشته باشد.
آنکه سرو کاشمر را تیشه زد بر ریشه گفت
این حسود قامت آن سرو سیمین ساق بود
هوش مصنوعی: کسی که درخت سرو کاشمر را با تیشه ضربه زد، می‌گفت که این کار را از حسادت به قامت بلند و زیبا و باریک آن درخت انجام داده است.
با کفت تشبیه می کردم به همت بحر و کان
بحر اگر رزاق بود و کان اگر خلاق بود
هوش مصنوعی: من تلاش می‌کردم درک کنم که همت و تلاش انسان مانند دریا است، و اگر دریا به انسان روزی می‌دهد، پس باید خالق باشد.
در بساط قرب جانان با تو هر عهدی که بست
خود تو بشکستی درست او بر سر میثاق بود
هوش مصنوعی: در جمعی که محبوب من حضور داشت و با تو هر قول و قراری که گذاشت، خود تو آن را شکستى و او بر سر وعده‌اش باقی بود.
از حجاز آن ترک شهر آشوب چون شد در عراق
یافت ، هر شور و نوا در پرده ی عشّاق بود
هوش مصنوعی: از حجاز، آن دختر زیبا و ویرانگر، وقتی به عراق رسید، هر سر و صدا و شور و حالی که در آنجا بود، تحت تأثیر عشق و عاشقان قرار داشت.
حرف حق زد، دوش «حاجب » صوفئی از خانقاه
پاسخش تا صبحدم با زهره و مطراق بود
هوش مصنوعی: دیروز شخصی به نام حاجب، در خانقاه سخن حق را بیان کرد و پاسخ او تا صبح با زهره و مطراق در گفتگو بود.

حاشیه ها

1403/05/02 13:08
سیدمحمد جهانشاهی

حادثِ مطلق ، وجودِ محترم را بازگو،

1403/05/02 13:08
سیدمحمد جهانشاهی

تا که بُد ذاتِ قِدَم ، در گردش این نُه طاق بود

1403/05/02 13:08
سیدمحمد جهانشاهی

یافت ، هر شور و نوا در پرده ی عشّاق بود