گنجور

شمارهٔ ۶

تا، به کی گرم کنی رخش قضا جولان را
تنگ کردی به دلیران جهان میدان را
گوی دلها به خم زلف چو چوگان داری
لطمه بر، گوی مزن رنجه مکن چوگان را
کس ز احسان تو محروم نخواهد بودن
هیچ شک نیست که بخشی گنه شیطان را
عاقبت خشت سرای دگران خواهی شد
ای که شداد صفت سرزده ایوان را
گر تو در باغ به این قد و خد و خط گذری
باغبان ترک کند سرو و گل و ریحان را
گر رعیت بهواداری سلطان نرود
اعتباری نبود سلطنت سلطان را
به ز تورات و زبور و صحف و انجیل است
گر تلاوت کنی ای خواجه تو این قرآن را
ایمنی خواهی اگر رشته ایمان بکف آر
عاقل آن نیست که کامل نکند ایمان را
زاهد از مستی صهبای ولا، بی خبر است
آب حیوان ندهد فایده هر حیوان را
«حاجب » از کنج خرابات چنان گنج درآی
تا خرابی چو تو آباد کند ایران را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا، به کی گرم کنی رخش قضا جولان را
تنگ کردی به دلیران جهان میدان را
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی سرنوشت را به تاخیر بیندازی؟ تو با این کار، میدان را برای دلیران دنیا تنگ کرده‌ای.
گوی دلها به خم زلف چو چوگان داری
لطمه بر، گوی مزن رنجه مکن چوگان را
هوش مصنوعی: ای دلها، مانند گوی هایی که در بازی چوگان به حرکت درآمده‌اند، در دام زلف تو گرفتارند. پس به آن‌ها ضربه نزن و رنجی به چوگان نرسان؛ چرا که باید مراقب باشید که به بازی آسیب نرسانید.
کس ز احسان تو محروم نخواهد بودن
هیچ شک نیست که بخشی گنه شیطان را
هوش مصنوعی: هیچ شکی نیست که کسی از کمک و نیکی تو محروم نخواهد ماند، حتی اگر شیطان هم در این زمینه نقشی داشته باشد.
عاقبت خشت سرای دگران خواهی شد
ای که شداد صفت سرزده ایوان را
هوش مصنوعی: در نهایت، ساختمان و زندگی دیگران هم مثل تو به پایان می‌رسد. ای کسی که با غرور و قدرت، درهای دیگران را شکست و بر اوج ایوان‌ها تکیه کرده‌ای، بدان که روزی به سرنوشت آن‌ها دچار خواهی شد.
گر تو در باغ به این قد و خد و خط گذری
باغبان ترک کند سرو و گل و ریحان را
هوش مصنوعی: اگر تو در باغ با این زیبایی و حالت شماره ای قدم بزنی، باغبان همه سروها و گل‌ها را به خاطر تو رها می‌کند.
گر رعیت بهواداری سلطان نرود
اعتباری نبود سلطنت سلطان را
هوش مصنوعی: اگر رعیت به حمایت و پشتیبانی سلطان نرود، سلطنت او هیچ ارزشی نخواهد داشت.
به ز تورات و زبور و صحف و انجیل است
گر تلاوت کنی ای خواجه تو این قرآن را
هوش مصنوعی: اگر تو این قرآن را بخوانی، از تورات و زبور و صحف و انجیل برتر است، ای بزرگوار.
ایمنی خواهی اگر رشته ایمان بکف آر
عاقل آن نیست که کامل نکند ایمان را
هوش مصنوعی: اگر به دنبال ایمنی هستی، باید ایمان را در دستانت داشته باشی. عاقل کسی نیست که ایمانش را ناقص بگذارد و تمامش نکند.
زاهد از مستی صهبای ولا، بی خبر است
آب حیوان ندهد فایده هر حیوان را
هوش مصنوعی: زاهد به حالتی که در آن از فیض و لطف خدا غافل است، نمی‌رسد و در نتیجه از حقیقت وجود و زندگی معنوی بی‌خبر می‌ماند. او نمی‌داند که آب حیات که روح را سیراب می‌کند، به تنهایی برای هیچ موجودی سودی ندارد؛ بلکه نیازمند درکی عمیق از واقعیت وجود است.
«حاجب » از کنج خرابات چنان گنج درآی
تا خرابی چو تو آباد کند ایران را
هوش مصنوعی: از گوشه‌های خرابات، شخصی چون «حاجب» بیرون بیاید که به اندازه یک گنج با ارزش باشد، و به وسیله‌ی او، خرابی‌های دنیا به آبادانی تبدیل شود و این آبادانی حتی به ایران برسد.