گنجور

شمارهٔ ۵۷

هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست
بر سر دار شدن مرد خدا را کار است
یار اگر می طلبی از غم اغیار منال
همه یار است به چشم تو اگر اغیار است
مستی باده ندارد اثر هشیاری
ای خوش آن مست که در مستی خود هشیار است
ناصح از گفته بی حاصل خود لب بربند
تو، به گفتاری و درویش پی کردار است
نیست جز صلح و صفا شور دگر در سرما
ملک ما نیستی و دولت ما دلدار است
آه ما را علم و ناله علمدار، بود
درد و محنت سپه و فقر سپهسالار است
ای که جان و تن ما را تو خریدار استی
دکه ماست که اکنون بسر بازار است
ما دم از صلح زنیم و همه قهرند از ما
خلق را این چه ره و رسم و چسان کردار است
لا مکانیم و نداریم مکان جز دل دوست
دوست داند که دلش مأمن هر دلدار است
خواهی ار مرد خدا را تو نکو بشناسی
صلح میزان بود و صدق و صفا معیار است
«حاجب » ار قصد کند جان تو را خصم چه باک
محتسب را همه دانند که در بازار است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست
بر سر دار شدن مرد خدا را کار است
هوش مصنوعی: هر کسی که حقیقت را بیان کند، مثل منصور که بر سر دار رفت، باید بداند که این کار مردان خدا است.
یار اگر می طلبی از غم اغیار منال
همه یار است به چشم تو اگر اغیار است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال یار خود هستی، از غصه‌ی دیگران دوری کن. همه چیز برای تو یار است اگر در نگاهت دیگران دشمن به نظر برسند.
مستی باده ندارد اثر هشیاری
ای خوش آن مست که در مستی خود هشیار است
هوش مصنوعی: کسی که در ن醉ی خود هوشیار است، از مستی شراب تاثیری نمی‌پذیرد و در واقع اوست که در عین مستی، آگاهی را حفظ کرده است.
ناصح از گفته بی حاصل خود لب بربند
تو، به گفتاری و درویش پی کردار است
هوش مصنوعی: ای نصیحت‌گر، از گفتن بی‌فایده‌ات دست بکش، زیرا کلام مهم نیست، بلکه عمل و کردار انسان است که ارزش دارد.
نیست جز صلح و صفا شور دگر در سرما
ملک ما نیستی و دولت ما دلدار است
هوش مصنوعی: در سرزمین ما تنها صلح و آرامش وجود دارد و هیچ هیجان دیگری نیست. ما در واقعیت خود حسرت و بی‌دولتی را تجربه می‌کنیم و محبوب واقعی ما در دل‌هایمان جا دارد.
آه ما را علم و ناله علمدار، بود
درد و محنت سپه و فقر سپهسالار است
هوش مصنوعی: گریه و فریاد ما ناشی از خواسته‌ها و آموخته‌هایی است که در دل داریم. در عین حال، نشان‌دهنده‌ی درد و رنج فرماندهان و ناامیدی‌های آنها نیز می‌باشد.
ای که جان و تن ما را تو خریدار استی
دکه ماست که اکنون بسر بازار است
هوش مصنوعی: ای کسی که جان و بدن ما را می‌خری، حالا ما هم در این بازار حاضر هستیم.
ما دم از صلح زنیم و همه قهرند از ما
خلق را این چه ره و رسم و چسان کردار است
هوش مصنوعی: ما درباره صلح و دوستی صحبت می‌کنیم، اما مردم از ما دلگیر و ناخشنودند. این چه وضعیتی است و چگونه می‌توان چنین رفتاری را توجیه کرد؟
لا مکانیم و نداریم مکان جز دل دوست
دوست داند که دلش مأمن هر دلدار است
هوش مصنوعی: ما در هیچ جایی قرار نداریم و مکان ما فقط دل دوستان است. دوست می‌داند که دلش پناهگاه هر عاشق و معشوقی است.
خواهی ار مرد خدا را تو نکو بشناسی
صلح میزان بود و صدق و صفا معیار است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی شخصی را که مرد خدایی است به خوبی بشناسی، به صلح و آرامش او توجه کن و معیارهایش صداقت و پاکی باشد.
«حاجب » ار قصد کند جان تو را خصم چه باک
محتسب را همه دانند که در بازار است
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به تو آسیب برساند، نگران نباش، چرا که همه می‌دانند که محتسب در بازار حاضر است و او نیز از این موضوع اطلاع دارد.