شمارهٔ ۳۸
عطسه مشکبار زد صبح جهان چو رفت شب
لخلخه سای شد صبا باده مشکبو طلب
باده جام جم بکش تا خط جور دمبدم
زانکه تو، هم به جای جم منتجبی و منتخب
باغ بهشت شد عدن دشت بصورت ارم
سرو چمان هر چمن شد به لوازم طرب
نیست نمونه جهل را غیر جسارت و جدل
چیست نشانه علم را به ز کرامت و ادب
پیرمغان به رایگان می دهد و نمی خرد
فر و شهامت و حسب فخر و شرافت و نسب
دختر تاک تا مرا، یافت به کس نباخت دل
دختر بکر چون بود در بر شوهر عزب
گشت زمان صلح کل دوره جنگجو گذشت
توپ و تفنگ بعد از این بی جهت است و بی سبب
پای شرف نهد تو را علم به فرق فرقدان
گر، ادبت بود نسب ور کرمت بود حسب
«حاجب » پارسی تو را نیست حریف و مدعی
پشک به مشک کی رسد عود نمیشود حطب
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.