گنجور

شمارهٔ ۲۲

سپیده دم بدم کشد اساس اعتبار شب
به آب صلح شوید او سیاهی عذار شب
غزال خوش خرام من فتاده شب بدام من
اگرچه ناروا بود، به راستی شکار شب
همای قدس آشیان فکنده، سایه بر جهان
به صبحدم گشود پر، پرید از دیار شب
به روز شمس در بغل به شب مهم در آستین
شبم به صبح همقدم به صبح رهسپار شب
شب سیاه عاشقان سپیدتر، ز صبح شد
چو آفتاب معدلت برون شد از حصار شب
فساد و فتنه بیشتر ز روز، شب عیان شود
مگر، به چشم و زلف تو بتا بود قرار شب
بدل به صبح وصل شد شب فراق عاشقان
به دست کیست غیر تو عنان و اختیار شب
سیاه بخت شد عدو چو روز ما سفید شد
شعار او سیه بود همیشه چون شعار شب
ببین حسود شوم را غراب بین و بوم را
ندیده روی صبحدم غنوده در کنار شب
بده صلای صلح کل به روز وصل «حاجبا»
به دست جنگجو مده زمام اقتدار شب

اطلاعات

وزن: مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپیده دم بدم کشد اساس اعتبار شب
به آب صلح شوید او سیاهی عذار شب
هوش مصنوعی: در سپیده‌دم، بر بستر شب که با زیبایی و آرامش خود اعتبار دارد، تاثیر می‌گذارد. به گونه‌ای که تاریکی و زیبایی شب در رنگی از آب و صلح محو می‌شود.
غزال خوش خرام من فتاده شب بدام من
اگرچه ناروا بود، به راستی شکار شب
هوش مصنوعی: غزال زیبا و خوش‌رویم در شب به دام من افتاده است. با اینکه این کار ناپسند است، اما حقیقتاً این شکار در شب است.
همای قدس آشیان فکنده، سایه بر جهان
به صبحدم گشود پر، پرید از دیار شب
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در آسمان‌های مقدس زندگی می‌کند، صبح که می‌شود با بال‌هایش سایه‌اش را بر زمین می‌افکند و از تاریکی شب به سوی روشنی روز پرواز می‌کند.
به روز شمس در بغل به شب مهم در آستین
شبم به صبح همقدم به صبح رهسپار شب
هوش مصنوعی: در روز زیبای شمس، در آغوش شب، به شب مهمی که در دل دارم، همراه با صبح به سمت صبح می‌روم و به شب بازمی‌گردم.
شب سیاه عاشقان سپیدتر، ز صبح شد
چو آفتاب معدلت برون شد از حصار شب
هوش مصنوعی: شب تار عاشقان روشن‌تر از روز می‌شود، وقتی که آفتاب انصاف و عدل از پشت دیوار شب نمایان می‌گردد.
فساد و فتنه بیشتر ز روز، شب عیان شود
مگر، به چشم و زلف تو بتا بود قرار شب
هوش مصنوعی: هر چه در روزها پنهان است، در شب آشکار می‌شود. تنها چیزی که می‌تواند آرامش‌بخش شب باشد، زیبایی و جذابیت توست.
بدل به صبح وصل شد شب فراق عاشقان
به دست کیست غیر تو عنان و اختیار شب
هوش مصنوعی: شب جدایی عاشقان به صبح وصال تبدیل شده است. این تحول به دست کیست جز تو که اختیار و کنترل این شب را در دست داری؟
سیاه بخت شد عدو چو روز ما سفید شد
شعار او سیه بود همیشه چون شعار شب
هوش مصنوعی: دشمن وقتی بدبخت و ناکام شد که روز ما روشن و سفید گشت. نماد او همیشه تاریک و سیاه بود، مانند نشانه‌های شب.
ببین حسود شوم را غراب بین و بوم را
ندیده روی صبحدم غنوده در کنار شب
هوش مصنوعی: حسود را ببین که به شکل یک کلاغ است، و نمی‌تواند زیبایی صبح را ببیند. در کنار شب، او خوابیده و از زیبایی‌های روز غافل است.
بده صلای صلح کل به روز وصل «حاجبا»
به دست جنگجو مده زمام اقتدار شب
هوش مصنوعی: بده صدای آرامش را به روزی که وصل می‌شود، «حاجبا» و به دست جنگجو سپردن قدرت شب را نکن.