شمارهٔ ۲۱
به حقارت منگر مدعیا ایران را
ایزد آباد کند عاقبت این ویران را
یوسفی هست به حسن ار چه بود زندانی
عزت مصر، ز یادش برد این زندان را
گرچه در عهد قدیمش همه مینو خواندند
میتوان مینو از این بعد بخوانند آن را
باغ رضوان که بود، وعده زاهد این است
مرد و زن حوری و غلمان شود این رضوان را
قاب شیران دژم مکمن گرگان نشود
تهی امروز مبین روبهکا میدان را
جامه وصل بپوشان و بر آتش زن آب
ای عجب این تن عریان و دل بریان را
قوت بازوی مشروطه چو نیروی قضاست
غالب آنست که مغلوب کند سلطان را
از قد و خدو خط تازه جوانان بینی
بر زمین غرقه بخون سرو و گل و ریحان را
قهقرائی که تو از راه خدا برگشتی
لعن تا کی کنی از بیخردی شیطان را
نیست جز، انس و محبت غرض از هستی کل
ورنه حیوان بشرف چیره بود انسان را
هان به میدان علی(ع) آمد، تو معاویه برو
عمرآسا بحیل کن سر، نی قرآن را
آب حیوان که دهد عمر ابد داند خضر
عین علم است که انسان کند او حیوان را
مدعی راست سری سخت تر، از سندان لیک
پتک وش خامه ما بشکند این سندان را
آخر ای صلح کجائی چه کسی، رخ بنما
روز وصل آر بپاداش شب هجران را
صلح کل چیره به جنگ است چنان صدق به کذب
«حاجبا» مژده بس این دایره امکان را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به حقارت منگر مدعیا ایران را
ایزد آباد کند عاقبت این ویران را
هوش مصنوعی: به خودرایی و خودپسندی من توجه نکن، زیرا خداوند سرانجام این سرزمین ویران را آباد خواهد کرد.
یوسفی هست به حسن ار چه بود زندانی
عزت مصر، ز یادش برد این زندان را
هوش مصنوعی: شخصی با زیبایی یوسف وجود دارد که هرچند در زندان عزت مصر به سر میبرد، اما این زندان نتوانسته است او را فراموش کند.
گرچه در عهد قدیمش همه مینو خواندند
میتوان مینو از این بعد بخوانند آن را
هوش مصنوعی: هرچند در گذشته همه به مینو اشاره میکردند، اما از این پس هم میتوان آن را به شیوهای دیگر بیان کرد.
باغ رضوان که بود، وعده زاهد این است
مرد و زن حوری و غلمان شود این رضوان را
هوش مصنوعی: باغ رضوان، بهشتی است که وعدهای برای زاهدان و پرهیزگاران است. در آنجا، مردان و زنان به نعمتهایی همچون حوریان و جوانان زیبا دست مییابند.
قاب شیران دژم مکمن گرگان نشود
تهی امروز مبین روبهکا میدان را
هوش مصنوعی: امروز به میدان نرو، زیرا دژ و سنگر شیران هرگز خالی از آهنگ نبرد نمیشود.
جامه وصل بپوشان و بر آتش زن آب
ای عجب این تن عریان و دل بریان را
هوش مصنوعی: پوششی از عشق بر تن بپوشان و بر آتش عشق، آب بپاش. چه شگفتآور است که این بدن بیلباس و دل بیپناه را ببیند.
قوت بازوی مشروطه چو نیروی قضاست
غالب آنست که مغلوب کند سلطان را
هوش مصنوعی: قدرت جنبش مشروطه به اندازه نیروی سرنوشت است و در نهایت، آنکه پیروز میشود، آن است که توانایی شکست دادن سلطنت را دارد.
از قد و خدو خط تازه جوانان بینی
بر زمین غرقه بخون سرو و گل و ریحان را
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از زیبایی و جوانی است که بر زمین نشستهاند و به خاطر جنگ یا مصیبتهای دیگر، زمین را با خون خود آغشته کردهاند. سرو، گل و ریحان نماد زیبایی و زندگی هستند که در کنار این ناامیدی و خونریزی قرار دارند. به طور کلی، به تصویر کشیدن تضاد میان زیبایی و درد است.
قهقرائی که تو از راه خدا برگشتی
لعن تا کی کنی از بیخردی شیطان را
هوش مصنوعی: برگشت تو از راه خدا، چیزی جز نادانی نیست و این نادانی باعث لعن و نفرین بر شیطان میشود.
نیست جز، انس و محبت غرض از هستی کل
ورنه حیوان بشرف چیره بود انسان را
هوش مصنوعی: زندگی تنها برای دوستی و محبت معنا دارد، وگرنه برتری انسان بر حیوانات دلیل دیگری ندارد.
هان به میدان علی(ع) آمد، تو معاویه برو
عمرآسا بحیل کن سر، نی قرآن را
هوش مصنوعی: این بیت به صحنهای از تاریخ اسلام اشاره دارد که در آن حضرت علی (ع) به میدان جنگ میرود و به معاویه و یارانش میگوید که تلاش کنند تا با نیرنگ سر خود را حفظ کنند و به جای عمل به قرآن، به تدابیر سیاسی و فریبکاری روی بیاورند. بنابراین، به نوعی نمایانگر تضاد بین حق و باطل و استفاده از تزویر در مقابل حقایق دینی است.
آب حیوان که دهد عمر ابد داند خضر
عین علم است که انسان کند او حیوان را
هوش مصنوعی: آب حیات که باعث زندگی جاودان میشود، باید خضر بداند که علم و دانشی که انسان به کار میبرد، میتواند به حیوانات کمک کند.
مدعی راست سری سخت تر، از سندان لیک
پتک وش خامه ما بشکند این سندان را
هوش مصنوعی: مدعیان با شجاعت و سرسختی خود، گاهی از محکمترین چیزها نیز قویتر به نظر میرسند. اما وجود قدرت و هنری که ما به آن دست مییابیم، میتواند حتی این سختیها را تغییر دهد و آنها را بشکند.
آخر ای صلح کجائی چه کسی، رخ بنما
روز وصل آر بپاداش شب هجران را
هوش مصنوعی: ای صلح، کجایی؟ خودت را نشان بده! روزی که جانمان به هم پیوند بخورد، پاداش شبهای دوری و جداییمان را بده.
صلح کل چیره به جنگ است چنان صدق به کذب
«حاجبا» مژده بس این دایره امکان را
هوش مصنوعی: صلحی که همه چیز را در بر میگیرد، بر جنگ پیروز است مانند اینکه راستگویی بر دروغ غلبه دارد. این خبر خوشی است برای این دایرهی وجود.