گنجور

شمارهٔ ۲۰

الایا ایها الساقی دع الدنیا و ما فیها
بده صوفی‌وشان را زان شراب ناب صافی‌ها
طبیب حاذقی ای دوست بیماران هجران را
بیانت صحت عاجل میانت عین شافیها
میانش را، به مو نسبت نباشد لیک دانستم
جهان را بسته با یک مو چو کردم موشکافی‌ها
غمت را بود با دل‌ها شکایت‌ها ز موج خون
لبت از یک تبسم کرد دل‌ها را تلافی‌ها
برو ای صوفی زاهد ببند این دکه حسرت
گذشت آن خرقه‌بازی‌ها و عرفان کهنه‌بافی‌ها
به «حاجب» امر شد تا صلح کل گیرد جهان لیکن
برنجد طبع جنگی زین مناهی وین منافی‌ها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.