گنجور

شمارهٔ ۱۹

در آن مجلس که حرمت نیست می را
صلا ده ای پسر خوبان ری را
می و مطرب در این مجلس مباح است
خبر کن ساقی فرخنده پی را
به ری خوبان دریغ از ما نکردند
می و چنگ و رباب و عود و نی را
چنان دارند یارانم که دارند
بنات النعش اطراف جدی را
چه سر در باده و جام است زاهد
که عالم راغب هستند این دو شی را
به یک جام آن چنانم مست گرداند
که بخشم تخت و تاج جم و کی را
تو از عکس رخ و زلف آفریدی
به حکمت نور و ظلمت شمس و فی را
معلم شد به علم و عشق جانان
که این علم و هنر آموخت وی را
بهار عمر را، هست از قفا، دی
تو کردی نوبهاری فصل دی را
بساط حاتم طی، طی نگردد
اگر دست قضا طی کرد طی را
کریمان را نگیرد، موت دامن
که «حاجب » کرد طی این طرفه حی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در آن مجلس که حرمت نیست می را
صلا ده ای پسر خوبان ری را
هوش مصنوعی: در جلسه‌ای که در آن احترام وجود ندارد، ای پسر خوبان، از می دعوت کن.
می و مطرب در این مجلس مباح است
خبر کن ساقی فرخنده پی را
هوش مصنوعی: در این جمع، نوشیدنی و موسیقی جایز است، به ساقی بگو که بیا و خوشحالی را به ما بیفزاید.
به ری خوبان دریغ از ما نکردند
می و چنگ و رباب و عود و نی را
هوش مصنوعی: خوبان در شهر ری به ما هیچ چیزی از می و ساز و بربط و عود و نی ندادند.
چنان دارند یارانم که دارند
بنات النعش اطراف جدی را
هوش مصنوعی: یارانم مانند ستاره‌های زحل، در کنار هم و بی‌نهایت باوقار و زیبا هستند.
چه سر در باده و جام است زاهد
که عالم راغب هستند این دو شی را
هوش مصنوعی: زاهد، چه مفهومی از شراب و جام می‌فهمی وقتی که تمامی عالمان به این دو چیز جذب شده‌اند؟
به یک جام آن چنانم مست گرداند
که بخشم تخت و تاج جم و کی را
هوش مصنوعی: به قدری از شراب مست می‌شوم که حتی از تخت و تاج پادشاهی نیز می‌گذرم و برایم اهمیتی ندارد.
تو از عکس رخ و زلف آفریدی
به حکمت نور و ظلمت شمس و فی را
هوش مصنوعی: تو به زیبایی چهره و موی خویش، به دوراندیشی و حکمت، نور و تاریکی را همچون خورشید و ماه خلق کرده‌ای.
معلم شد به علم و عشق جانان
که این علم و هنر آموخت وی را
هوش مصنوعی: معلم در عشق و دانش محبوبش مهارت یافت، چرا که این دانش و هنر را او به او آموخت.
بهار عمر را، هست از قفا، دی
تو کردی نوبهاری فصل دی را
هوش مصنوعی: بهار زندگی من از پشت سر است، که تو در زمستان به من طراوت و شادی بخشیدی.
بساط حاتم طی، طی نگردد
اگر دست قضا طی کرد طی را
هوش مصنوعی: کار و اعمال حاتم طائی، هرگز به پایان نخواهد رسید اگر مقدر با دقت و سنجیده عمل کند.
کریمان را نگیرد، موت دامن
که «حاجب » کرد طی این طرفه حی را
هوش مصنوعی: افراد بزرگوار و کریم، هرگز دامن مرگ را نمی‌گیرند، زیرا همان‌طور که در این دنیا باید مراقب حیات خویش باشند، باید از راه‌های نابخردانه و خطرناک دوری کنند.