گنجور

رباعی شمارهٔ ۹

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا دَرنگرد که بی‌ تو چون خواهم خفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
هوش مصنوعی: امشب به خاطر غم‌هایم در میان اشک‌های خود می‌خوابم و از جای راحت و آسایشم بیرون می‌آیم.
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا دَرنگرد که بی‌ تو چون خواهم خفت
هوش مصنوعی: اگر به حرف‌های من ایمان نیاوری، تنها تصویری از خودت را به جای من بفرست تا بازنگردم، زیرا بدون تو نمی‌توانم بخوابم.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
رباعی شمارهٔ ۹ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1392/10/28 23:12
علی

مادر تنها کلمه‌ای است که با خواندن این رباعی از ذهنم عبور می‌کند... :(

سلام بر شما وزن رباعی =لا حول ولا قوة الا..

1394/07/19 01:10
بی سواد

چاره کار این که خیال خودتان را هر چه زودتر اعزام فرمایید.

1395/04/23 19:06
مهدی

انگار داره از خودکشی حرف میزنه--- البته این نظر منه

1396/06/21 11:09
یوسف

هم سراج هم شهرام ناظری هم
استاد شجریان این قطعه را اجرا کرده اند

1398/09/16 21:12
احمد صفری

با سلام خدمت تمام خوانندگان این رباعی زیبا
در قدیمی ترین نسخ موجود از کمال اسماعیل این رباعی وجود داره ، و به احتمال خیلی قوی از ایشونه نه هیچ کس دیگه ای من جمله حافظ ره

1398/11/05 23:02
بابک دولتی

این رباعی و دو رباعی دیگر، نوشته ی کمال الدین اسماعیل اصفهانی ست و به اشتباه به نام حافظ ثبت شده. حتی در نسخه ی قزوینی هم به اشتباه ثبت شده.

1399/03/12 13:06
Nili

معنی این رباعی رو‌لطف میکنید ؟

1399/03/12 15:06

معنی این رباعی چیه؟

1399/03/12 15:06
نیلوفر

میشه لطف کنید تفسیر این رباعی رو بگید ممنونم میشم

1399/09/27 11:11

سلام.
دوستان اشاره کرده اند که این رباعی از حافظ نیست و از کمال اسماعیل اصفهانی (درگذشتۀ 635 ق) است.

1403/08/18 18:11
محمدرضا خوشدل

اوج دلدادگی و عشق رو می توان در این رباعی دید، عاشق در غم هجر و دوری معشوقش چنان گداخته و در عذاب است که بالاترین تشبیه را برای آن آورده که در میان سیل خون امشب میخوابم و منظور خون و مرگ خویش است و بااین ضمانت و یقین که خواهم مرد دراین غم که میگویید خیال خود را هم بفرستی می بیند حال زار خونین مرا!