رباعی شمارهٔ ۱۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
خیلی زیبا بود...
به نظر می رسه نوشتار مصرع اول بدین گونه صحیح تر باشد:
نی قصه آن شمع چو گل بتوان گفت
«چگل» آن طور که من در یادداشتهای علامه قزوینی دیدهام نام یکی از قبایل ترک است که زنان آن به زیبارویی شهره بودهاند.
دراین رباعی،کنایه از شمع چِگل،یار زیباروی است.چِگل منسوب به قبایل چِگلیان از ترکان قراخانی است و زنان بسیار زیبارویی داشته است و خواجه بدرستی در این رباعی بین شمع چِگل و سوخته دل تناسب ایجاد نموده است.(واژه جو گل که علی آقا نوشته اند در این رباعی درست نیست).
واژه چِگِل و یا کنایه شمع چِگِل در ادبیات پارسی به زیبا و زیبارویی مانند شده است.
ویکی پدیا
با سلام خدمت همه بزگواران،
در لهجه شیرازی به دختر زیبا ، چکل (chakol) یا چکر (chakor)میگویند.
بنظر میاید که این کلمه مسیر زیر رو پیموده باشه:
چو گل->چه گل->چگل->چکل->چکر
حافظ در یکی از زیبا ترین غزل هایش، از واژه چگل استفاده کرده است: سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل ..... شاه ترکان فارغ است از حال ما،کو رستمی.
همونطور که دوستان اشاره کردند چِگِل درسته و اسم یک مکانه که ساکنینش به زیبارویی مشهور بودند.
محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل .
سعدی
شمع چگل اشاره به زیبا روی چگلی دارد که ناحیتی ست در ترکستان
سلام همون واژه چگل درست هست که به معنی زیبارو هست که به ناحیه ای ترکان برمیگردد که زنانشان به زیبارویی و طنازی مشهورن چرا ه در دیوان محمد شیرین مغربی که خود نیز زادگاهش در قریه انبند رودقات تبریز هست که میشه گفت اصالتا ترک هست و آشنا به همان منطقه ای که زنانشان مشهورن به زیبایی نیز بیتی آمده که واژه چگل به کار رفته که به معنی زیبارو هست:
چو نگار چگلی خوب به خوبی تو نیست
نتوان گفت به خوبی چو نگار چگلی
گفتی به از من در چگل
صورت نبندد آب و گل
ای سست مهر سخت دل
ما نیز هم بد نیستیم..
سعدیا...
فکر می کنم این بیت معنا و مفهوم چگل را کافی ست...
از مردم چگل بردگان زیباروی را به ایران میآوردهاند از این رو در نزد شاعران فارسیزبان و در ادبیان فارسی به زیبایی و خوشاندامی از ایشان یاد شدهاست. و واژهٔ چِگِل یا کنایه شمع چِگِل در ادبیات پارسی به زیبا و زیبارویی مانند شدهاست.
چو افراسیاب ان چهارم پسر کمر بسته آمد به پیش پدر
بدو داد ترک چگل صدهزار زره دار و با گرزه گاو سار
که باشد نگهدار پشت پشنگ نپیچد اگر بارد از ابر سنگ