شمارهٔ ۴۲
تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا
جان و دل افتاده اندر زلف و خالت در بلا
آنچه جان عاشقان از دست هجرت مىکشد
کس ندیده در جهان جز کشتگان کربلا
ترک ما گر مىکند رندى و مستى جان من
ترک مستورى و زهدت کرد باید اولا
وقت عیش و موسم شادى و هنگام طرب
پنجروز ایّام عشرت را غنیمت دان دلا
حافظا گر پایبوس شاه دستت مىدهد
یافتى در هر دو عالم رتبت عز و علا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا
جان و دل افتاده اندر زلف و خالت در بلا
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو عاشقان را به عشق و وصال میکشد و جان و دل آنها در زلف و زیبایی تو گرفتار شده است.
آنچه جان عاشقان از دست هجرت مىکشد
کس ندیده در جهان جز کشتگان کربلا
هوش مصنوعی: عاشقانی که به خاطر دوری از معشوق رنج میبرند، هیچکس جز شهدای کربلا چنین درد و رنجی را تجربه نکرده است.
ترک ما گر مىکند رندى و مستى جان من
ترک مستورى و زهدت کرد باید اولا
هوش مصنوعی: اگر محبوب من با مینوشی و رندی از من دور شود، جان من باید ابتدا زهد و تقوای خود را کنار بگذارد.
وقت عیش و موسم شادى و هنگام طرب
پنجروز ایّام عشرت را غنیمت دان دلا
هوش مصنوعی: در زمان خوشی و شادی و لذت، به مدت پنج روز، از ایام شادابی و خوشگذرانی بهرهمند شو، ای دل.
حافظا گر پایبوس شاه دستت مىدهد
یافتى در هر دو عالم رتبت عز و علا
هوش مصنوعی: حافظ، اگر دستانت را به عنوان سوگند به شاه بگذاری، در هر دو جهان، مقام بلند و عزت و عظمت را به دست میآوری.