گنجور

شمارهٔ ۴۱

لطف باشد گر نپوشى از گداها، روت را
تا به کام دل ببیند دیدهٔ ما، روت را
همچو هاروتیم دایم در بلاى عشق زار
کاشکى هرگز ندیدى دیدهٔ ما، روت را
کى شدى هاروت در چاه زنخدانش اسیر
گر نگفتى شمه‌اى از حسن او ماروت را
بوى گل برخاست گویى در چمن‌ها، روت بود
بلبلان مستند گویى دیده چون ما، روت را
تا به کى با تلخى هجر تو سازد اى صنم
روى بنما تا ببیند حافظ ما، روت را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لطف باشد گر نپوشى از گداها، روت را
تا به کام دل ببیند دیدهٔ ما، روت را
هوش مصنوعی: اگر بر گداها و نیازمندان بگذری و روی زیبا تو را ببینند، برای ما هم این لطف بزرگی است.
همچو هاروتیم دایم در بلاى عشق زار
کاشکى هرگز ندیدى دیدهٔ ما، روت را
هوش مصنوعی: مانند هاروت و ماروت، دائماً در درد و رنج عشق به سر می‌برم. ای کاش هرگز چشمان تو را نمی‌دیدم و روی تو را نمی‌دیدم.
کى شدى هاروت در چاه زنخدانش اسیر
گر نگفتى شمه‌اى از حسن او ماروت را
هوش مصنوعی: چه زمانی هاروت در چاه زنخدانش گرفتار شد؟ اگر از زیبایی او چیزی نمی‌گفتی، ماروت نیز به چنین حالتی نمی‌افتاد.
بوى گل برخاست گویى در چمن‌ها، روت بود
بلبلان مستند گویى دیده چون ما، روت را
هوش مصنوعی: عطر گل‌ها در هوا پیچیده و گویی در باغ‌ها بوی خوشی حس می‌شود. بلبلان را می‌بینیم که به خاطر زیبایی تو، سرمست و شاداب هستند. گویی آن‌ها نیز مانند ما به تماشای چهره‌ات مشغولند و تحت تأثیر زیبایی‌ات قرار گرفته‌اند.
تا به کى با تلخى هجر تو سازد اى صنم
روى بنما تا ببیند حافظ ما، روت را
هوش مصنوعی: ای معشوق، تا کی باید با تلخی جدایی تو زندگی کنم؟ به من نگاه کن تا حافظ، چهره زیبای تو را ببیند.

خوانش ها

شمارهٔ ۴۱ به خوانش محمدرضا مومن نژاد

حاشیه ها

1401/10/07 14:01
عباس .

داستان هاروت و ماروت معروفه... و گویا هاروت عاشق ماروت شده.. به یقین نمیدانم. موفق باشید.