گنجور

شمارهٔ ۳۶

بیار باده و بازم رهان ز مخموری
که هم به باده توان کرد دفع رنجوری
به هیچ وجه نیابد چراغ مجلس انس
مگر به روی نگار و شراب انگوری
به سحر غمزه فتان هیچ غره مباش
که آزمودم و سودی نداشت مغروری
ادیب چند نصیحت کنی که عشق مباز
که هیچ نیست ادیب این سخن به دستوری
به عشق زنده بود جان مرد صاحبدل
اگر تو عشق نداری برو که معذوری
به یک فریب نهادم صلاح خویش از دست
دریغ آن همه زهد و صلاح مستوری
رسید دولت وصل و گذشت محنت هجر
نهاد کشور دل باز رو به معموری
به هر کسی نتوان گفت درد او حافظ
بدان بگو که کشیده‌ست محنت دوری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیار باده و بازم رهان ز مخموری
که هم به باده توان کرد دفع رنجوری
هوش مصنوعی: باده بیاور و من را از حال مستی آزاد کن، زیرا فقط با نوشیدن باده می‌توانم رنج و درد را از خود دور کنم.
به هیچ وجه نیابد چراغ مجلس انس
مگر به روی نگار و شراب انگوری
هوش مصنوعی: هیچ چیز دیگری نمی‌تواند نور و روشنی مجلس دوستان را تامین کند مگر چهره زیبای معشوق و شراب خوشمزه.
به سحر غمزه فتان هیچ غره مباش
که آزمودم و سودی نداشت مغروری
هوش مصنوعی: به زیبایی و ناز چشمک‌های دلربا اعتماد نکن، چون من تجربه کردم و دیدم که به آدم مغرور هیچ سودی نمی‌رساند.
ادیب چند نصیحت کنی که عشق مباز
که هیچ نیست ادیب این سخن به دستوری
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی نصیحت کنی که عشق بی‌فایده است؟ این حرف را چه کسی به تو گفته است؟
به عشق زنده بود جان مرد صاحبدل
اگر تو عشق نداری برو که معذوری
هوش مصنوعی: اگر دل نیک‌نهاد و عاشق باشد، زندگی‌اش پر از عشق و شور است. اما اگر تو این احساس را نداری، بهتر است که بروی، چون اینجا جایی برای تو نیست.
به یک فریب نهادم صلاح خویش از دست
دریغ آن همه زهد و صلاح مستوری
هوش مصنوعی: به خاطر یک فریب، بهترین امکانات و کارهای خوبم را از دست دادم. افسوس که تمام تلاش‌هایم برای زهد و پنهان‌کاری به هدر رفت.
رسید دولت وصل و گذشت محنت هجر
نهاد کشور دل باز رو به معموری
هوش مصنوعی: زمانی که خوشبختی و وصال محبوب فرارسید، و درد دوری و جدایی تمام شد، دل من به آرامش و سرزندگی رسید و به حالتی شاداب و سعادتمند دست یافت.
به هر کسی نتوان گفت درد او حافظ
بدان بگو که کشیده‌ست محنت دوری
هوش مصنوعی: هر کس نمی‌تواند به راحتی احساس درد و رنج خود را بیان کند، ولی حافظ، به تو بگوید که او در سختی ناشی از جدایی به سر می‌برد.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۶ به خوانش محمدرضا مومن نژاد