گنجور

شمارهٔ ۲۷

نور خدا نمایدت آینهٔ مجردی
از در ما در آ اگر طالب عشق سرمدی
باده بده که دوزخ ار نام گناه ما برد
آب زند بر آتشش معجزهٔ محمدی
شعبده باز می کنی هر دم و نیست این روا
قال رسول ربنا ما انا قط من ددی
گر تو بدین جمال و فر، سوی چمن کنی گذر
سوسن و سرو و گل به تو جمله شوند مقتدی
مرغ دل تو حافظا بستهٔ دام آرزوست
ای متعلق خجل دم مزن از مجردی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نور خدا نمایدت آینهٔ مجردی
از در ما در آ اگر طالب عشق سرمدی
هوش مصنوعی: در آینه‌ای که نشان‌دهندهٔ نور خداست، ببین که می‌توانی به حقیقتی ناب و خالص دست پیدا کنی. اگر عاشق عشق بی‌پایان هستی، در آن دروازه به سراغ ما بیا.
باده بده که دوزخ ار نام گناه ما برد
آب زند بر آتشش معجزهٔ محمدی
هوش مصنوعی: به من شراب بده که اگر دوزخ به خاطر گناهان ما نامی ببرد، آب معجزه‌ی محمدی بر آتش دوزخ بریزد و آن را خاموش کند.
شعبده باز می کنی هر دم و نیست این روا
قال رسول ربنا ما انا قط من ددی
هوش مصنوعی: هر لحظه تظاهر به کارهایی می‌کنی که واقعیت ندارند و این کار درست نیست. پروردگار ما فرمود که من هرگز از بندگان او نیستم.
گر تو بدین جمال و فر، سوی چمن کنی گذر
سوسن و سرو و گل به تو جمله شوند مقتدی
هوش مصنوعی: اگر با این زیبایی و وقار خود به سمت باغ حرکت کنی، تمامی گل‌ها و درختان به تو اقتدا خواهند کرد.
مرغ دل تو حافظا بستهٔ دام آرزوست
ای متعلق خجل دم مزن از مجردی
هوش مصنوعی: دل تو مانند پرنده‌ای است که در دام آرزوها گرفتار شده، ای کسی که به حافظ تعلق داری، نگران مجردی نباش و سخن از آن نران.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۷ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
شمارهٔ ۲۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی