شمارهٔ ۲۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
متن این شعر را آقای امیر غیبی به نقل از پدرشان آقای رضا غیبی برای گنجور فرستادهاند.
من دوش پنهان میشدم در قصر جانان سنگنک***نرمک نهادم پای را رفتم به ایوان سنگنک
دیدم نگار خویش را بر تخت زر در خواب خوش***من از نهیب عشق او چون بید لرزان سنگنک
کردم دو انگشتان دراز آهسته اک آهسته اک*** برداشتم برقع به ناز از ماه تابان سنگنک
یک نیمه نرگس باز کرد از خواب و جنبانید سر***شد برزخ همچون مهش زلف پریشان سنگنک
گفتا که هی هی بی ادب گفتم منم مسکین تو***ناگه کنی باید خبر ای راحت جان سنگنک
ترسان دهان بردم همی تا نزد لعل دلکشش***بوسی ربودم ناگهان از شکرستان سنگنک
گفتم همی خواهد دلم کاندر برت گیرم همی***گفتا که اول شمع را برخیز و بنشان سنگنک
باری به کام خویشتن آوردمش در بر دمی***بانگ نوا زذ آن زمان مرغ سحرخوان سنگنک
گفتا که حافظ خیز و رو صبح است تا ایوان شاه***بر شاه خوان این قصه را از خلق پنهان سنگنک
حضرت حافظ (ره)
بر روی لعلش بوسه ها می دادم و می گفت او*****چون کافران غارت مکن آخر مسلمان سنگنک****************به نقل از پدرم.......
اصلا" به حافظ چنین اشعار نا پخته ای نمی چسبد
ردیفش ضحکه است. به حافظ ننشیند. وزنش هم زیاد به طبع حافظ نبوده. قصههای قصار حافظ خون به دل کند، اینان خون سرد کنند تا چه رسد در خروش آرند.
حال که چنین است این بیت وزین را هم به نام حافظ ثبت بفرمایید. در فراق یار فرموده اند:
گل سرخ و سفید و ارغوانی
فراموشم مکن تا میتوانی
از خواندن حواشی چیز زیادی دستم نیامد. بزرگان، آیا این غزل را راستی خود حضرت سرودهاند؟
معناش به چشمم ساده و زمینی میآید و کلماتش انگار برای حافظدوستان آنقدرها هم آشنا نیست. ಥ⌣ಥ
کس دیگری گفته و به اسم حافظ ثبت است، یا ما حضرت لسانالغیب را اشتباه فهمیدهایم؟
چشم انتظار پاسخی از بزرگان! ~
نخست آنکه ردیف صحیح در این غزل شیکنک است نه سنگنک و علامه دهخدا ذیل شرح واژه شیکنک آن را به غزل حافظ نسبت داده و سنگنک را خطا و عاری از معنا دانسته است
دوم آنکه به نظر می آید برخی از ابیات توسط کاتبان متعصب حذف شده است تا جزئیات واقعه مشروح در غزل بر خواننده مشکوف نباشد
از این رو با امعان نظر در چند نسخه خطی آن ابیات و تفاوتهای موجود با شرح ابیات گنجور به استحضار می رسد
اگر این غزل را حافظ سروده باشد بی گمان اشارتی به روابط مستور او با شاهزاده جهان ملک خاتون در دوران شیخ ابواسحاق اینجو دارد و با جستجوی مطلبی با عنوان حافظ و یک عشق زمینی راز آلود به قلم نگارنده حقیر این سطوردر متور جستجو گر گوگل به قلم نگارنده حقیر این سطور اطلاعات کاملتری در این خصوص را در خواهید یافت
ابیات مربوطه :
دیدم نگار خویش را بر تخت زر در خواب خوش
من از نهیب عشق او چون بید لرزان شیکنک
یک نیمه نرگس باز کرد از خواب و جنبانیدمش
شد بر رخ همجون مهش زلفش پریشان شیگنک
گفتا که هی ای بی ادب گفتم منم مسکین تو
ناگه کسی یابد خبر ای راحت جان سنگنک
بر روی مویش بوسها می دادم و می گفت او
چون کافران غارت مکن آخر مسلمان شیکنک
گفتم همی خواهم بتا کندر برت گیرم همی
گفتا که اول شمع را برخیز و بنشان شیکنگ
باری به کام خویشتن آوردمش اندر کنار
بانگ نوا زد بعد از آن مرغ سحر خوان شیکنگ
بعیده حافظ همچین شعری سروده باشه
تقریبن عاری از معانی عرفانیه این شعر
مگه شما عرفان میدونید که تقریباً خالیه حضرت والا